خلاصه ماشینی:
"یکسو ممکن میگردد که اهداف سازمانها کاملا عینی شوند و آنها تماما خصوصیت تکنیکی پیدا کند و هر نوع مهر شخصی از آنها پاک شود و از سوی دیگر،ذهن(سوژه)از هر نوع تعهد محدودکننده آزاد میگردد زیرا با کل شخصیت خود به سازمان متصل نیست بلکه پیوند اساسا پولی با آن دارد،یا پول میدهد یا پول میگیرد.
پول را ضرورتا باید مبادله کرد و ارزشهای کاملا مشخص را در برابر آن دریافت نمود به همین سبب پول قیودی بسیار محکم در میان اعضای محافل اقتصادی به وجود میآورد و از آنجا که خود نمیتواند مستقیما مصرف شود مردم را به مردمان دیگر ارجاع میدهد،مردمانی که میتوانند مواد مصرفی را عرضه کنند.
در مدرنیته،برخلاف ایامی که هر نوع رابطهء خارجی با دیگری لزوما حالت شخصی داشت،اقتصاد پولی خط روشنی کشیده است میان فعالیت اقتصادی عینی شخص و سلیقهء فردی او یعنی خود واقعی او که کاملا از روابط خارجی کنار میکشد و به این شیوه بیش از همیشه متوجه درون میشود.
اگر این مشابهتها و پیوندهای عمیق آشکار سازد که نظام پولی شاخهای است روییده از همان ریشهای که سایر گلهای فرهنگ ما نیز از آن روییدهاند،پس آدمی میتواند در برابر شکوهها به خود تسلی دهد،خاصه شکوهء نگهبانان ارزشهای معنوی و عاطفی،شکوهء آنانی که از تخریب این ارزشها به دست نظام مالی مینالند،زیرا هرچه معرفت ما از این ریشه بیشتر تغذیه کند به همان اندازه روابط اقتصاد پولی با جنبههای مثبت و منفی فرهنگ،آشکارتر میشود."