خلاصه ماشینی:
"تفاوت دوم میانآنها این است که متعلق مهندسی در تعبیر مهندسیفرهنگ مشخص شده و آن مقوله فرهنگ است اما درمهندسی فرهنگی متعلق مدیریت فرهنگی،ذکر نشدهو میتواند بسیار گسترده باشد و احتمالا شامل همهشؤون و امور جامعه،حکومت و کشور بشود.
(البته توجه دارید که این تعبیر نیزتعریف سوم من است)یعنی انسان و متعلقاتش را اگرمورد مطالعه قرار دهیم در واقع داریم فرهنگ را مطالعهمیکنیم.
چرا در حوزه علمیه ما رشته فرهنگ به صورتیک رشته اصلی مورد توجه و اهتمام نباشد،تا زمانی کهدر حوزه آموزش و قلمرو پژوهش به کار نظری،تربیتنیرو و صاحبنظر در زمینه فرهنگ نپردازیم،مهندسیفرهنگ محال است و در نتیجه مهندسی فرهنگی نیز ناقص اتفاق خواهد افتاد.
(من منبع را به معنای خاصی به کار میبرم،کهتوضیح خواهم داد)اگر بخواهیم علوم انسانی ملی،بومی و اسلامی تولید و تدوین کنیم باید آن را از ایندو منبع به دست بیاوریم که عبارتند از:مطالعه خودانسان،علوم انسانی و گزارههای تولید شده از تأملدر انسان حاصل میگردد مثلا آنگاه که وجه فردی،درونی و روانی انسان مورد مطالعه قرار میگیرد،گزارههایی به دست میآید که تبدیل به اصولی میشود وعلم روانشناسی شکل میگیرد.
*بخی از عوامل و متغیرهایی که برفرهنگ تأثیر دارد ما میشناسیم و ما توانکنترل آنها را داریم ولی برخی دیگر ازکنترل ما خارج است به عنوان مثال الانگسترش ابزارهای ارتباطی دقیقا به سمتایجاد یک دهکده جهانی سوق یافته استو بحث جهانشمولی فرهنگ مطرح است؛ما چگونه میتوانیم در این شرایط،با زندهنباشیم و مهندسی فرهنگی را به طور دقیقانجام دهیم."