چکیده:
مقاله حاضر درصدد تحقیق مسایل مستحدثه در زمینه نسب کودکان حاصل از تلقیح مصنوعی است و مساله را صرفا از ناحیه حکم وضعی (ابوت و بنوت) و بدون پرداختن به حکم تکلیفی آن، یعنی جواز یا عدم جواز تلقیح مصنوعی، بررسی می نماید.
نگارنده در بررسی تفصیلی این موضوع، ابتدا به معنای لغوی و اصطلاحی نسب و تلقیح مصنوعی می پردازد و در ادامه انواع تلقیح مصنوعی را برمی شمرد و ضمن بررسی آیات و روایات و دیگر ادله، رابطه کودک را با صاحبان نطفه و افراد دیگری که در پیدایش او نقش داشته اند بررسی کرده و نسب آنها را اثبات می کند. نویسنده در پایان نتیجه می گیرد که کودک ملحق به صاحبان نطفه بوده و دارای نسب مشروع می باشد.
خلاصه ماشینی:
"تنها فرقی که با موارد عادی دارد این است که در لقاح مصنوعی،طفل از راه طبیعی و عادی یعنی نزدیکی زن و شوهر به وجود نیامده است و آن هم تأثیری در تحقق نسب ندارد زیرا در تحقق نسب شرط نیست که نطفه مرد تنها از راه نزدیکی به رحم زن منتقل شود،بلکه به هر طریقی اسپرم شوهر به رحم همسرش برسد فرزند ملحق به آنان خواهد بود و آنچه در ماده 1158 قانونی مدنی آمده که قانونگذار برای اثبات نسب،آمیزش زوجین را معتبر دانسته،باید گفت با توجه به شروط اجرای قاعده فراش،آمیزش و مقاربت جنسی در الحاق طفل به زوجین موضوعیت نداشته و صرفا به عنوان مقدمه ایصال نطفۀ زوج به رحم زن اعتبار شده است؛به همین جهت طفل متولد از تفخیذ زن و شوهر از نظر قانونی و شرعی منتسب به زوجین است(شهید ثانی 1384 ج 13:15).
-از نظر عرف تکون طفل از انسان دیگر منشأ اعتبار و انتزاع رابطه نسبی است و قانونگذار نیز نظریه عرف را در این خصوص پذیرفته است و تنها در مورد زنا نسب را منتفی دانسته است(ماده 1167 قانون مدنی)و نظر به اینکه تلقیح مصنوعی در این فرض عرفا و شرعا زنا محسوب نمیشود و نیز اطلاق ولد عرفا بر این طفل صحیح میباشد و منع صریح قانونی در این خصوص وجود ندارد،لذا طفل ملحق به پدر و مادر طبیعی خود خواهد بود."