چکیده:
در میان فرق کلامی برداشتهای مختلفی از آیات قرآن وجود دارد و این تعدد فهم ناشی از به کارگیری روشهای متفاوت فهم آن است.ظاهریه که عمدهترین فرقههای مرتبط با آن حنابله،خوارج و وهابیتاند،روش نقل را در پیش گرفته و از نقش عقل در فهم قرآن غافل ماندهاند.معتزله برعکس آنها عقل را به صورت افراطی در فهم قرآن دخالت داده و نقل را نادیده گرفتهاند.اشاعره کوشیدهاند در فهم قرآن بین عقل و نقل جمع نمایند.باطنیه راه شهود را معتبر و باقی راهها را فاقد ارزش دانستهاند.در این میان، تنها فرقه امامیه،به این دلیل که این روشها مکمل همدیگر در رسیدن به حقایق قرآن است،به همهء آنها بها داده و همه را باهم در فهم قرآن به کار بردهاند.
خلاصه ماشینی:
"در میان فرق کلامی برداشتهای مختلفی از آیات قرآن وجود دارد و این تعدد فهم ناشی
سوم:قرآن حاوی صفاتی برای خداوند است که این صفات در معانی ظاهری و
این است که بتواند برای فهم متن و کشف مراد متکلم یا مؤلف از صحیحترین روش و
هرچند فرق گذاشتن بین روش و ابزار فهم قرآن دشوار است،اما برای سامانمند شدن
قرآن،راههای رسیدن به معانی و مقاصد آیات قرآن و کشف مراد خداوند متعال است.
1. قرآن قابل فهم نیست:از این نظریه دو نظریهء فرعی به وجود آمده است.
هست،اما فهم معنای آن برای انسان ممکن نیست،چون قرآن کتاب آسمانی است و
3. نظریهء دیگری بر این مبنا استوار است که قرآن کتاب آسمانی است،اما برای فهم و
است که عقل و نقل هردو در فهم قرآن نقش دارد،یعنی هم متن را گویا و هم عقل
معتزله فرقهء کلامی و عقلگرایی است که فهم قرآن را تنها از مجرای عقل ممکن میداند و
این فرقه آیات قرآن را بر ظواهر آن حمل نمیکند،بلکه هر آیه را مطابق پسند عقل خود تفسیر میکند.
تفکر،نقل چه آیات قرآن باشد و چه روایات،همه تابع فهم عقل است.
مهمترین و یقینآورترین روش فهم قرآن،خود قرآن است و این یگانه راه مستقیم و
اما این روش به تنهایی در فهم کامل قرآن کافی و وافی نیست،زیرا آیات قرآن
بین فرق اسلامی برای فهم قرآن به صورت کلی پنج روش به کار رفته است.
اما هم روش به کارگیری عقل در فهم آیات قرآن از دیدگاه
امامیه روش عقل را تؤام با ظواهر قرآن در فهم آن به کار میبرد؛همچنانکه شهود را"