خلاصه ماشینی:
"اگر به فرض شما یک نظریهای داشته باشید که معنای این اتفاقاتی که در جهان میافتد را روشن کند: اینکه عالم دارد متلاشی میشود، عالم دارد به یک مرحلهی تازهای میرسد، یا یک دگرگونی عمدهای دارد در آن اتفاق میافتد؛ یا مثلا وضع مسلمانها ناشی از چیست؟ چرا گروههای اجتماعی اینگونه از دید بعضیها خیلی سبوعانه، از دید خود ما ایثارگرانه هم میکشند و هم کشته میشوند، بلند شدهاند؟ چرا این اتفاقات میافتد؟ چرا در اقوام دیگر یا ادیان دیگر چنین حوادث و رخدادهایی وجود ندارد؟ چرا در این موقعیت تاریخی کنونی ما در سراسر دنیا فقط مسلمین از شوروی سابق گرفته تا پایین آفریقا و پایین آسیا مورد قتل و غارت واقع میشوند؟ اینها مسائلی است که شما دوست دارید فهمش کنید.
ورود این علوم جدید به جامعهی ما چه پیامدهای معرفتی به دنبال داشته است؟ به یک معنا (من بدون اینکه ارزیابی بکنم) اثر معرفتیاش این است که ما از دوران مدرن، به تبع خود مدرنیستها، هر چند که مدرن نبودیم، مدرنزده بودیم؛ نظریهی اجتماعی رفته رفته در جهان غرب شأنیت زیادی پیدا کرد و از قرن نوزدهم به بعد به عنوان مهمترین ابزار اگر نگوییم یگانه ابزار تعامل با جهان و قدمهای مختلف زندگی مطرح شد.
وضعیت فعلی نظریهی اجتماعی در ایران به چه شکل است؟ در واقع میشود امیدوار بود به اینکه چنین نظریهای برای اینکه انقلاب را به سمت جلو ببرد، تولید میشود یا نه و اینکه کماکان باید از همان تئوریهای موجود علیرغم عدم سنخیتهایشان استفاده کنیم؟ اینکه به یک معنایی همچنان دارد به همان حرفهای قبلی توجه میشود، سر جای خودش؛ ولی نکتهی اصلی این است که این مقدار ما پیشرفت کردهایم که همه متفقاند بر سر اینکه بالأخره نظریهی موجود، به این شکل که الآن هست و دائما در غرب ساخته میشود و از طریق ترجمه اینجا میآید، مشکل دارد."