چکیده:
در علم اخلاق، از حسن و قبح سخن میرود و اخلاق بر اخلاق از دیدگاه اشاعره و معتزله مدار حسن و قبح میچرخد، اعم از آنکه در حوزۀ عقاید یا اوصاف نفسانی و یا افعال باشد. نگارنده در مقالۀ حاضر، اخلاق را از دیدگاه دو مکتب کلامی اشاعره و معتزله بررسی کرده است. معتزله به حسن و قبح ذاتی و عقلی افعال معتقدند و آن را از لوازم اساسی عدل الاهی میدانند. آنان همۀ افعال الاهی را حسن و زیبا میدانند و برآنند که خدا فعل قبیح انجام نمیدهد و در انجام واجبات، اخلال نمیورزد. صفت عدل به صفات اراده و قدرت مطلق الاهی بازمیگردد؛ این صفات به شناخت توحید و مطلق صفات خداوند میانجامد. شناخت توحید و اثبات قدیم بودن خدا، بر آزادی اراده و اختیار انسانی در افعالش متوقف است و صحت این امور نیز به عقل توقف دارد نه نقل؛ در غیر این صورت، به فروپاشی نظام اجتماعی، بطلان قانون علیت و نیز به نابودی شرع و دین میانجامد. در برابر این دیدگاه، اشاعره به حسن و قبح الاهی و شرعی افعال پایبندند. آنان به عدل خدا باور دارند اما نه با تعریفی که معتزله قائل است؛ بلکه به اعتقاد ایشان هر کاری که خدا انجام دهد، عین عدل است. بنابراین، آنان حسن و قبح افعال را ذاتی نمیدانند و به تبع، برای عقل در کشف حسن و قبح، ارزشی قائل نیستند؛ بلکه آفرینندۀ حسن و قبح را خدا و فرمان الاهی میدانند. در نظر آنان نیز حسن و قبح افعال، به اراده و قدرت مطلق الاهی بازگشت دارد که هر دو صفت از صفات ذات به شمار میآید. نکتۀ دیگر، آن است که هر دو مکتب در عقلی بودن برخی از معانی حسن و قبح، دیدگاهی مشترک دارند؛ تنها در استحقاق مدح و ثواب و ذم و عقاب، عاجلا و آجلا، اختلاف نظر وجود دارد. سرانجام این که در دستگاه کلامی معتزله و مطابق تفسیر آنان از حسن و قبح افعال، نگاه و توجه، بیشتر «انسانمدارانه» است؛ حال آنکه در دستگاه کلامی اشاعره، تأکید بیشتر الاهیاتی و «خدامحور» میباشد.
خلاصه ماشینی:
"اما سؤال این است که چگونه میتوان از آنان چنین نظری را پذیرفت، در حالی که آنان نسبت به افعال بندگان، نقشی جز «کسب» برای فعل انسان قائل نیستند و حتی صاحب مواقف در اولین دلیل خویش برای اثبات عقلی نبودن حسن و قبح میگوید: «الاول: ان العبد مجبور فی افعاله و اذا کان کذلک لم یحکم العقل فیها بحسن و لا قبح»؛ سپس شریف جرجانی در شرح آن میگوید: «لان ما لیس فعلا اختیاریا، لایتصف بهذه الصفات» (جرجانی، 1370، ج8، ص205).
چهارم آن که برخی از اندیشمندان معتقدند علاوه بر معانی مشهوری که دربارۀ حسن و قبح افعال مطرح گردید، میتوان احتمالات دیگری نیز بدان افزود و نظر اشاعره را در این باره بررسی کرد: احتمال اول آن است که حسن و قبح افعال، به واقعیات نفسالامری ناظر باشد؛ اما از آن جا که عقل بشری توان ادراک آنها را ندارد ـ زیرا اگر چه خوبی و بدی افعال را میتواند درک کند، تواناییاش محدود است ـ لذا به شرع نیازمند است.
آمدی اشعری پس از آنکه دلایل اصحاب خویش را بر حسن و قبح شرعی ناتمام میداند، دلیل دیگری را طرح میکند: وی بر آن است که اگر حسن و قبح افعال، ذاتی باشد، لازم است هر کس که معنای حقیقت فعل را درک کرد، حسن و قبح را هم ادراک کند؛ ولی چنین نیست، به این دلیل که درک حسن و قبح برخی از افعال به اعمال فکر و اندیشه منوط است؛ مثلا در حسن راستگویی زیانآور و قبح دروغگویی نافع."