چکیده:
معرفت شناسان معمولا سه معنا را در مورد معرفت به کار می برند. آشنایی، مهارت و معرفت گزاره ای، سه معنای معرفت را تشکیل می دهند. با وجود این، اکثر معرفت شناسان، معرفت گزاره ای را موضوع فلسفه قلمداد می کنند. این مقاله که به روش اسنادی و کیفی نگاشته شده است، می کوشد ضمن تبیین هریک از معانی معرفت، به بررسی معرفت گزاره ای به طور خاص بپردازد و بر اساس تعریف سنتی معرفت به باور صادق موجه، شروط سه گانه این تعریف و نظرات در باب آنها را مورد کندوکاو قرار دهد. یافته های این پژوهش نشانگر این نکته است که شروط سه گانه با اشکالاتی از منظر برخی معرفت شناسان روبه روست و با وجود اجماع نسبی در باب تعریف معرفت با شروط سه گانه، از زمان گتیه به بعد این تعریف دچار چالش گردید و شروط سه گانه برای تعریف معرفت ناقص پنداشته شد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، سؤال اصلی این مقاله ـ همان گونه که از عنوان مقاله نیز برمی آید ـ این است: کدام نوع معرفت موضوع تحلیل فلسفی است؟ در ذیل این سؤال، سؤال های فرعی دیگری شکل می گیرد؛ از جمله: معیار و ملاک صدق و توجیه معرفت چیست؟ آیا شروطی که معرفت شناسان در طول سال های زیاد فلسفه ورزی خود برای معرفت فلسفی برگزیده اند کافی به نظر می رسد؟ این سؤال ها و سؤال هایی از این دست، محور بحث های مقاله حاضر را تشکیل می دهد.
ثانیا، اعتقاد به مطابقت به عنوان شرط صدق به این معنا نیست که هر انسانی همه امور صادق را ادراک نماید و یا اینکه هیچ کس معرفت کاذبی نداشته باشد؛ چراکه امکان اشتباه در حکم و باور به یک امر در انسان امکان پذیر است که این اشتباه می تواند به دلیل ضعف یا نقصان در آلات حسی و یا اشتباه در نتیجه گیری و استنباط باشد.
در هر حال، این نظریه نیز با انتقادهایی روبه رو بوده است: نخستین و جدی ترین انتقاد این است که اگر صرفا سودمندی در عمل، سازنده صدق باورهاست، بنابراین، باید باورهای بسیاری از انسان های بدوی را بتوان صادق انگاشت؛ زیرا این باورها در دوره زندگی آنها نه تنها سودمند بوده، بلکه بعضا بدون این باورها امکان زیست آنان با دشواری روبه رو بوده است.
درواقع، او برای اینکه اثبات کند تعریف سنتی از معرفت، تمام و کمال نیست، با آوردن مثال هایی که سه شرط اساسی باور، صدق و توجیه در آنها وجود داشت، اثبات کرد: مواردی وجود دارد که به رغم اینکه فرد به چیزی باور صادق موجه دارد، اما نمی توان او را دارای معرفت خواند."