چکیده:
این مقاله بر آن است تا ادله و استدلالهای مطرح در اثبات حق محوری
تجدد و تکلیف محوری سنت در خارج از موضع و موضوع خود را
تبیین کند. در دیدگاه حق محور تجدد و تکلیف مداری سنت این
تصور خطا پیش آمده که حق و تکلیف در این مقام در حوزه حقوق به
معنای مشهور و اصطلاحی آن قرار میگیرد، در حالی که بحث در این
مقام ماهیتی وجودشناسانه و انسان شناسانه داشته و درحوزه فلسفه و
متافیزیک واقع میشود. از این منظر با این که مقاله نگاهی مثبت به حق
محوری تجدد و تکلیف مداری سنت دارد، این نسبت خاص میان
تجدد و سنت با حق و تکلیف را نه شأنی برای تجدد و نه منقصتی برای
سنت میداند.
خلاصه ماشینی:
"این نوع نگرش به انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، فراتر از این، رویکردی را در حوزه علم و معرفت موجب شده که از آن به انسان شکلگرایی یاد میشود که مطابق آن عالم و کلیه موجودات هستی بر پایه نوع نگاه انسان به خود مفاهیم و چارچوبهای نظری مناسب با آن تبیین و توضیح داده میشود؛ اما آیا این عجیب نیست که سنت را مورد شماتت قرار دهند که انسان را به اعتبار دعوت به پرستش و اطاعت خدا تحقیر کرده است؛ ولی همزمان به آن انتقاد کنند که چرا انسان را اشرف مخلوقات دانسته و ذخیره مفهوم و تصور خاص خود را برای شناخت کل عالم به کار گرفته است؟ روشن است که چنین اتهامات و انتقادات ناسازگاری موجب تعجب میشود.
بنابراین تکلیف مداری یا حق محوری در این معنا نیز برکنار از ارزش و اعتباری که در صحت و حقیقت یا شأنیت این دو نوع تصویر وجود شناختی از عالم و جایگاه انسان در آن وجود دارد به طور مستقیم و اولا بالذات آن گونه که مفهوم حق محوری یا حق خواهی در اولین مواجهه با آن در ذهن انسان متبادر میکند هیچ ارزش و شأنیتی ندارد، بلکه اگر معنای درست آن یعنی عصیان و طغیان در برابر نظم وجود بیان شود ارزش و اعتبار واقعی آن بهتر قابل ارزیابی است و کسانی که در مقام آگاه سازی انسانها و بسط معرفت میکوشند و در پی اغراض سیاسی نیستند، درستتر آن است که آن را در این لباس حقیقی و نه در لباسهای عاریهای و نقابهای گمراه کننده عرضه کنند."