چکیده:
بسیاری از ناقدان ادبی ژاپن میگویند که ادبیات ژاپن از طنز و لطیفه عاری است. اما با خواندن نوشتههای ایکیو نمیتوان این
عقیده را یکسره پذیرفت. هیچ بهره از ادبیات دوره رادو (سالهای 1600ـ1867 م.) خالی از لطیفه و طنز نیست. انواع طنز و فکاهه،
مانند سن ریو و کیوءکا، به ادب این دوره غنا و پویایی بخشیده است. از سوی دیگر، سلاحت نوشتههای قدیم ژاپن با لطیفه و طنز در
ادب باختر زمین تفاوت دارد، اما چگونگی این تفاوت را آسان نمیتوان بیان کرد. بر روی هم، طنز و طیبت در همه جا مفرح است، اما
مانند دو سیب که در دو خاک و سرزمین روییده باشد، به تأثیر اقلیم و آب و هوا تفاوت هایی در طعم و رنگ و رایحه دارد. طنز ژاپن
بیشتر خندهآور است تا لطیفهآمیز؛ حال آنکه طنز اروپایی مایهای خردورزانه دارد و جایگاهی اندک رفیعتر. با شنیدن آن یک که گویای
غرائب طبع انسانی است، قهقهه سر میدهیم؛ و گوش دادن به این یک لبخندی خوش و گرم بر لبانمان مینشاند.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر، سلاحت نوشتههای قدیم ژاپن با لطیفه و طنز در ادب باختر زمین تفاوت دارد، اما چگونگی این تفاوت را آسان نمیتوان بیان کرد.
بر روی هم، طنز و طیبت در همه جا مفرح است، اما مانند دو سیب که در دو خاک و سرزمین روییده باشد، به تأثیر اقلیم و آب و هوا تفاوت هایی در طعم و رنگ و رایحه دارد.
در طنز و طیب اثر هم این اصل صادق است، و نویسنده یا سراینده هر اندازه هم بکوشد که حاصل کار او طنزآمیز و مفرح باشد، اگر خواننده و مخاطب چنین چیزی حس نکند، تلاش آفریننده بیهوده مانده است.
تصور کنید که چه خوشبخت خواهد بود فرزندی که تن و بدن را از من و هوش را از شما به ارث ببرد!" برنارد شاو به رسیدن این نامه قلم برداشت و چنین پاسخ نوشت: "برای پیشنهاد صمیمانهتان سپاسگزارم، از دریافت نامه چنین خوبی خوشحال شدم؛ اما با اندک تأملی فهمیدم که هرگز نخواهم توانست پیشنهادتان را بپذیرم، چرا که با تصور انجام دادن کاری که خواستهاید، فکر اینکه چه "بدبخت" خواهد بود فرزندی که (از بد حادثه) بدن را از من و عقل را از شما خانم به ارث ببرد، وحشت کردم!" ما ژاپنیها به شنیدن این داستان احساس میکنیم که گویی قطعهای راکوگو rakugo- داستانی کوتاه و پر از طنز و حکمت که نقال میگوید - شنیدهایم."