چکیده:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر پردازش شناختی خودکار دانش آموزان دختر پایه پنجم دبستان اجرا شد. روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود و جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه پنجم دبستان های منطقه 6 آموزش و پرورش شهر تهران بودند، که از میان آن ها 24 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر) و گواه (12 نفر) قرار گرفتند. از همه دانش آموزان دو گروه آزمون استروپ (نگاشت کامپیوتری) گرفته شد. سپس گروه آزمایش در 12 جلسه آموزش ذهن آگاهی، تلفیقی از آموزش های عمومی ذهن آگاهی برای کودکان آلیدینا و برنامه اجرایی آموزش ذهن آگاهی در مدارس ابتدایی آمریکا متعلق به کیسر-گرینلند، که بر اساس پروتکل درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی- نسخه کودکان بایر مدل سازی شده است، در 8 هفته شرکت کرد. پس از تحلیل کوواریانس داده ها، نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه گواه در هر سه مولفه تعداد پاسخ درست ناهمخوان، زمان واکنش ناهمخوان و تداخل تفاوت معناداری وجود دارد. به این ترتیب یافته های پژوهش حاضر نشان دهنده اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر افزایش انعطاف پذیری شناختی و کاهش پردازش شناختی خودکار است.
خلاصه ماشینی:
"Moore & Malinowski فریدمن ، امرسون ، ویزکی و هووردر١(٢٠٠٠؛ به نقل از هیرن ، ون بـروک و فیلیپـات ٢، ٢٠٠٩)، که بازداری پاسخ غالب و انعطاف پذیری شناختی را جهت جلـوگیری از انجـام پـردازش هـای شناختی خودکار دو عنصر ضروری معرفی کـرده انـد و از آنجـا کـه ذهـن آگـاهی بـه بررسـی (دوباره ) توجه لحظه به لحظه وابسته است ، پژوهش حاضـر بـرای بررسـی اثربخشـی آمـوزش ذهن آگاهی بر پردازش شناختی خودکار طراحی شده است .
بر اساس آنچه پیش تر گفته شد از آنجاکـه دو عنصـر اصـلی بـرای غیـر فعـال سازی پردازش های شناختی خودکار بازداری پاسخ غالب و انعطـاف پـذیری شـناختی ، در نظـر گرفته شده است (مییک و همکاران ، ٢٠٠٠)، پس می تـوان انتظـار داشـت اگـر آمـوزش ذهـن آگاهی توانایی سرمایه گذاری توجه فرد بر لحظۀ کنونی را بهبود بخشد، در اثر تمرین بتوانـد بـا 1.
طبـق پـژوهش هـا سـنجش صـحیح فراینـدهای شناختی از جمله انعطاف پذیری و میزان پـردازش هـای شـناختی غیـرخودکـار و کنتـرل شـده وابسته به رشد لب فرونتال است (ولش ٢ و همکاران ، ١٩٩٠؛ به نقل از قاسمی و احدی ، ١٣٨٢) و بر اساس نظر زلازو و مولر٣(٢٠٠٢؛ به نقـل از علیـزاده ، ١٣٨٥) در حـدود سـن ١٢ سـالگی توانایی کودک در موارد مطرح شده به خوبی رشد کرده و عملکردش در این سن تا حد زیادی شبیه عملکرد بزرگسـالان اسـت کـه همسوسـت بـا عقیـدة زیـااوجو، سـیوانگ ، گوئیگینـگ و جیانونـگ ٤(٢٠١٠) کـه معتقـد هسـتند دوران پـیش نوجـوانی بهتـرین دوران بـرای سـنجش انعطاف ناپذیری شناختی و فرایندهای شناختی خودکارسازی شده است ، لذا شناسایی و سـپس بهبود این ناتوانایی های شناختی می تواند از بروز آسـیب هـای نـامبرده شـده در افـراد بـه ویـژه نوجوانان پیشگیری کند."