چکیده:
این نوشتار با بررسی دیدگاههای سه مکتب عمده کلامی (معتزله، اشاعره و امامیه) درباره قاعده اصلح، زمینهها و مبانی نظریه وجوب آن را مورد مطالعه و کنکاش قرار
میدهد و با تبیین دیدگاههای گوناگون متکلمین اسلامی به بازیابی ریشه اختلاف آرا در این زمینه پرداخته و کوشش میکند بر اساس مبانی مشترک سه مکتب کلامی مزبور،
راه حلی برای تقریب آرای موافقان قاعده اصلح و مخالفان آن عرضه نماید. مبنای مورد نظر این نوشته، تأکید بر ضرورت تنزیه خداوند است، که مورد اتفاق نظر همه
متکلمان اسلامی است.
ریشه اختلاف در بحث وجوب لطف و یا اصلح در واقع به اختلاف روش معرفت شناسانه متکلمان برمیگردد. امامیه و معتزله با تأکید بر روش عقل گرایانه و برون
متنی و اشاعره با در پیش گرفتن روش نص گرایانه و درون متنی و تعبد به متون دینی به اثبات و نفی این قاعده پرداختهاند در واقع، اشاعره با همان مبنا و ادلهای که موافقان
اصلح، به وجوب اصلح حکم نمودهاند، یعنی ضرورت تنزیه خداوند، به نفی آن پرداختهاند. بنابراین این اختلاف در واقع روش شناختی است و به اختلاف در رویکرد
عقلانی و یا وحیانی به مسایل کلامی برمیگردد، که اگر این اختلاف مبنایی حل شود، ثمرات شیرینی برای نهضت تقریب در پی خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
"اصل مبنای تکلیف و اختیار آدمی منافات ندارد و آیا معیاری برای تشخیص حد و اندازه اصلح برای ما وجود دارد یا خیر؟ و آیا اگر اصلح، از حد خاصی تجاوز کند، به ضرر تبدیل نمیشود و موجب مفسده نخواهد بود؟ برخی از متکلمین اشعری اعتقاد به اصلح را واجب ندانسته و آن را مورد نقد قرار داده و گفتهاند مصلحت در بردارنده نفع فرد و جامعه نیست و از این جهت، اصلحی که فاقد جنبه نظری و اعتقادی محض باشد و فایده عملی و کاربردی در اعتقاد و عمل نداشته باشد، هر چقدر ما بر وجوب آن تأکید کنیم، نمیتوان گفت خوب است و نوعی احسان و نعمت و لطف و تفضل محسوب میشود.
در پاسخ معتزله باید گفت: استدلال شما وقتی درست و تمام است، که این استلزام را بپذیریم که امر اراده شده از حکیمی باشد که محتاج به اطاعت دوستان و آشتی با دشمنان است و با کثرت دوستان عزت مییابد و قدرت او بیشتر میشود، ولی وجوب اصلح و لطف، بر خدایی که نیاز به عبادت و اطاعت بندگان ندارد، به معنای استحقاق ذم در صورت ترک، طبق آنچه که شما اصلح میخوانید، صحیح نیست؛ زیرا صلاح و فساد بندگان بر عهده خود آنها نیست تا اصلح را تعیین کنند و امری را بر خدا واجب بدانند."