خلاصه ماشینی:
"چهبسا نتوان بر نوع خاصی از زندگی انگشت نهاد و آن را بهترین نوع زندگی یک مسلمان معرفی نمود; همچنین ممکن است نتوان تبیین واحدی از آنچه موجب کسب رضای الهی میشود ارائه دارد; اما این سخن بدان معنا نیست که هیچ تبیینی را نمیتوان عرضه کرد یا آن که تبیینهای فلسفی درباره خیر دینی را باید به کنار نهاد، بلکه مقصود آن است که عوامل تحویلناپذیری وجود دارد که باید تمامی آنها را ملحوظ داشت.
به نظر نمیآید که تنها یک گونه از زندگی دینی از همه اطمینانبخشتر باشد، بلکه بسته به شرایط خاص یک فرد ممکن است راههای متعددی موجود باشد که باید با توجه به جوانب امر، از میان آنها آن را که از همه محتملتر و اطمینانبخشتر استبرگزیند; نه از آن رو که عنصر واحدی وجود دارد که گونههای خاصی از زندگی را از بقیه ممتاز میسازد، بلکه از آن رو که با هولتبیشتری میتوان آن را ادامه داد.
او ادعا میکند که بسیاری از خوانندگان معاصر تبیینهای همساز را آشکارا مردود میدانند و بر این باور نیستند که آموزشهای دینی برای کسب فضایلی نظیر فروتنی، رضا و تسلیم، فارغدلی و بیعلاقگی، میتواند به همه یا بیشتر اموری که در تبیین زندگی خوب مهمشان میدانیم بینجامد; اموری نظیر «درستکاری، خوشبختی فردی، فضیلت انسانی، هماهنگی درونی، آزادی و فعالیت معنادار و (گاه) زیبایی و/ یا موفقیتهای» بیرونی که در بالا بدان اشاره شد.
بکر در ادامه چنین میگوید: اگر بخواهیم اشکالات روشن نظریه همساز را پاسخ گوییم باید معیار مستقلی برای درستکاری در اختیار داشته باشیم تا پیروی از نظام اجتماعی ناعادلانه را طرد کنیم و لازم است که از نوعی آزادی عمل برخوردار بمانیم."