خلاصه ماشینی:
"3 - الزام به نادیده انگاری تفاوتهای طبیعی و جنسیتی و ضرورت یکسانسازی مردان و زنان در همه شئون ایجاب میکند که زنان جهان از شیردهی فرزندان خود بپرهیزند، این در حالی است که نه تنها سازمان بهداشت جهانی، بلکه اعلامیه پکن و کنوانسیون در ماده 12 بر خلاف شعارهای اولیه، مادران را به ایفای نقش مادری و شیردهی فرزندان تشویق کرده و امتیازات ویژهای را نیز برای آنان در نظر گرفته است.
نکته جالب توجه اینکه بانیان کنوانسیون حتی پا را از این فراتر گذاشته، برخلاف ادعای اولیه، نه تنها تفاوتهای زیستی و طبیعی را در امر قانونگذاری ملاک قرار دادهاند، بلکه تفاوتهای اجتماعی و اکتسابی را نیز ملاک عمل و رفتار خود قرار داده، برخورد دوگانه و متفاوت با مردان و زنان را به جای برخورد مساوی و برابر تجویز میکنند.
کنوانسیون است که در پارهای موارد میپذیرد تساوی و برابری حقوق میان زنان و مردان نه تنها کارساز و راهگشا نیست، بلکه گلوگیر و مسئلهساز می باشد، از این رو نابرابری حقوقی زن و مرد را متناسب با تفاوتهای اجتماعی و طبیعی تجویز کرده و اینگونه موارد را نه تنها تبعیض نمیداند، بلکه تا اطلاع ثانوی عین عدالت معرفی میکند.
کنوانسیون و نظریه تساوی در چالش با عقلانیت و مدرنیزم در پاسخ به این سؤال که «آیا تفاوتهای زیستی و طبیعی را میتوان در مقام قانونگذاری نادیده انگاشت»، طراحان کنوانسیون بیشک در زمره معدود افرادی هستند که در مقام تئوری و نظریهپردازی به نادیده انگاری تفاوتهای جبری و اکتسابی در امر تصمیمگیری و اجراء معتقدند، اعتقادی که از مرحله شعار پا را فراتر نگذاشته و حتی پدید آورندگان کنوانسیون ـ چنانچه گذشت ـ نیز در عمل بدان پایبند و ملتزم نبودهاند، اما نکته مهم آنکه کنوانسیون در تضاد و تناقض آشکار با سیره و روش عقلایی انسانها و جوامع مدرن است."