چکیده:
مقاله حاضر، کوشش مختصری است جهت پاسخ به برخی پرسشهای بنیادین و مبنائی در حوزه
معرفت دینی.
پرسشهای اصلی که نوشتار حاضر در صدد پاسخگویی به آنها میباشد، عبارت است از این که:
1ـ آیا فهم و شناخت یقینی از دین امکانپذیر است؟ 2ـ آیا نفس الامر و حاق دین، قابل دسترسی
است؟ 3ـ آیا شریعت عریان قابل وصول است؟ 4ـ و آیا...
اینها سؤالاتی است که در صورت پاسخ آنها، خیلی از شبهات و مسائل حساس در زمینه دین و
معرفت دینی برطرف خواهد شد. از اینرو جهت پاسخ به سؤالات یاد شده، نخست لازم است اشارهای
هر چند گذرا به مباحث عام معرفتشناسی (امکان معرفت یقینی، انواع یقین، انواع شناخت، معیار
صحت و سقم آنها و...) داشته باشیم. سپس با تحلیل معارف دینی و انواع آنها، به پاسخهای اصلی
دست یابیم. در معرفت دینی به این نتیجه رسیدیم که: اولا، در تمامی آموزههای دینی، قابلیت فهم و
شناخت یقینی وجود دارد. ثانیا، در برخی معارف دینی، فهم یقینی از نوع منطقی نیز قابل تحقق است
و در برخی دیگر، صرفا یقین روانشناختی بدست میآید. ثالثا، با اثبات امکان یقین در معرفت
دینی، واقعنمایی و معقولیت دین و گزارههای دینی نیز اثبات میگردد. رابعا، وقتی فهم یقینی از دین
امکان دارد، این نشان از معناداری گزارههای دینی است.
خامسا، وقتی گزارههای دینی معنادار، قابل فهم و یقینآور بود، به این نتیجه میرسیم که ساختار
زبانی گزارههای دینی، متناسب با مکانیزم فهم عرف عقلا میباشد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به آنچه گفته شد، با چندین سؤال مواجه خواهیم شد و به غیر از سؤال اول (امکان نیل به یقین در آموزههای دینی) سؤالات دیگری در باب فهم دین مطرح میباشد: آیا نیل به یقین در تمامی آموزهها و گزارههای دینی، امکان دارد یا تنها به بخشی از آنها اختصاص مییابد و در صورت دوم، اولا: ویژگی این دسته چیست؟ و ثانیا: در آن بخش یا بخشهایی از دین که امکان نیل به یقین وجود ندارد، چگونه میتوانیم به دریافتهای خود از دین اعتماد کرده و به آن عمل کنیم؟ آنچه در این قسمت بدان میپردازیم، تا حدودی به برخی از پرسشهای بنیادین و امروز فیلسوفان و معرفتشناسان دین، پاسخ خواهد گفت و در ضمن، مغلطه کسانی را که به دلیل عدم امکان معرفت یقینی در بخشهایی از دین، کل معرفت دینی را نسبی و متغیر اعلام میکنند، آشکار خواهد کرد؛ زیرا اگر معلوم شود که از ابتدا خواسته و مدعای دین و شریعت، حصول یقین، بویژه ______________________________ 1ـ سید محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، مقاله دوم و چهارم؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج 1، درس 13 و 19."