چکیده:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه رضایت زناشویی و حمایت ادراکشده از همسر با رضایت از زندگی در زنان متاهل با نقش تعدیلکنندگی اشتغال و وضعیت اجتماعی-اقتصادی ادراکشده بود. نوع پژوهش مقطعی، توصیفی – همبستگی با رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل زنان متأهل شهر ارومیه بود که از میان آنها 452 نفر به صورت غیرتصادفی و هدفمند برای مطالعه انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها، از پرسشنامههای جمعیتشناختی، رضایت از زندگی داینر (1985)، رضایت زناشویی کانزاس و حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) به فرم آنلاین استفاده شد. برای تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری و نرمافزار PLS smartاستفاده شد. نتایج اثر مستقیم معنادار رضایت زناشویی (β=0.588, t=12.734) ، حمایت اجتماعی ادراکشده همسر (β=0.179, t=2.449) و وضعیت اقتصادی- اجتماعی ادراکشده (β=0.199, t=5.158) بر رضایت از زندگی و علاوه براین، اثر معنادار نقش تعدیلگری وضعیت اجتماعی –اقتصادی ادراکشده در مسیر حمایت ادراکشده از طرف همسر به رضایت از زندگی را نشان داد .(β= 0.153, t=2.336) در کل شاخصهای برازش مدل ساختاری مطلوب بودند(GOF=0.599). براین اساس میتوان نتیجه گرفت که بهبود متغیرهای پیشگفته میتواند در افزایش رضایت از زندگی زنان متاهل نقش مهمی داشته باشد. این امر میتواند راهبردهایی را جهت آموزش در کارگاههای آموزشی توسط مشاوران خانواده در راستای ارتقای رضایت زندگی زنان متاهل ارائه دهد.
The purpose of the current research was the study of the relationship between marital satisfaction and perceived social support of spouse with life satisfaction in married women with moderating role of the occupation and perceived socio-economic status. This cross-sectional research was descriptive-correlational with the approach of structural equation modeling. The study society included married women of Urmia, which from 452 people was selected in a non-random purposive sampling method. In order to gathering data, demographic, Diener life satisfaction (1985), Kansas marital satisfaction (1983), and Zimet et al (1988) multidimensional scale of perceived social support were used in an online form. Data was analysed through structural equation modeling and by smart PLS software. The results revealed a significant direct effect from marital satisfaction (β=0.588, t=12.734), perceived social support of spouse (β=0.179, t=2.449) and perceived socio-economic status (β=0.199, t=5.158) on life satisfaction, and also, a significant moderating role of the perceived socio-economic status in the path of the perceived social support of spouse and life satisfaction (β= 0.153, t=2.336). Generally, the fit indices of the whole model was appropriate (GOF=0.599). Thus, it could be concluded that improving these already mentioned variables could play a role in improving married women life satisfaction. This could offer some strategies for being teached in the training courses aimed at enhancing married women life satisfaction, implementing by family consultants.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر این ، در اغلب پژوهش هایی که مدل روابط ساختاری را برای تبیین رضایت از زندگی را بررسی کرده اند، اشتغال و موقعیت اجتماعی –اقتصادی به صورت میانجی بوده اند و یا در برخی از پژوهش ها رضایت از زندگی در گروه های زنان شاغل و غیرشاغل در پژوهش های علی- مقایسه ای بررسی شده اند.
بر این اساس در پژوهش حاضر جهت مطالعه رضایت از زندگی همراه با متغیرهای پژوهشی پیش گفته ، اشتغال و موقعیت اجتماعی-اقتصادی ادراک شــده به عنوان تعدیل گر در مدل پیشــنهادی مورد بررســی قرار گرفتند که نتایج حاصــله علاوه بر افزودن به دانش کنونی از رضـــایت از زندگی زنان ، میتواند در رابطه با دانش موجود درخصوص نقش اشتغال در رضایت از زندگی زنان نیز حائز اهمیت باشد.
بر اساس این مدل ارائه شده ، سؤال پژوهشی زیر مطرح میشود: آیا ترکیب متغیرهای رضایت زناشویی و حمایت اجتماعی ادراک شده از همسر با توجه به نقش تعدیل گری اشتغال و وضعیت اجتماعی-اقتصادی ادراکشده قادرند رضایت از زندگی را در زنان متأهل پیش بینی کنند؟ 1.
بحث و نتیجه گیری پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین رضایت زناشویی و حمایت اجتماعی ادراک شده از طرف همسر با رضایت از زندگی در زنان متأهل با توجه به نقش تعدیل گری اشتغال و وضعیت اقتصادی- اجتماعی ادراک شده انجام گرفت .
با این حال در حالت کلی پژوهش رابطه مستقیم موقعیت اجتماعی-اقتصادی را با رضایت زناشویی نشان داده است (بنی فاطمه و طاهری تیمورلویی، ١٣٨٨).