چکیده:
سهروردی با بازخوانی اندیشه ی ایران باستان و مؤلفه های آن در پی آن است تا خلاء های معنایی و هویتی به وجود آمده در بستر های اجتماعی عصر خود را با اتخاذ الگوی معنایی نوینی، از مفهوم قدرت و وجوه مختلف آن، جبران نماید. از این رو می توان چنین پنداشت که سهروردی علت العلل چنین خلاء های معنایی- هویتی را در گسستی تاریخی می داند که در زمانه وی بروز و ظهور پیدا کرد. گسستی عمیق میان حکمت و حکومت که نیاز به بازسازی نظام مند فلسفی دارد. وی با پرداختن به مصادیق حاکم مطلوب و تبیین کارویژه های آنان در اندیشه ایرانیان باستان که حاملان حکمت و دریافت کنندگان فَرّکیانی هستند، به دنبال ترسیم نسبتی میان حاکم و حکمت و فراهم آوردن شرایط امکان آن در جامعه بحران زده خود می باشد. مقاله حاضر در صدد است تا با تکیه بر رویکر نگرش های تفهمِ زبانی- معنایی و با سود جستن از روش هرمنوتیک واقع بینانه اسکینر(متن محور، زمینه محور) به این سوال مهم پاسخ دهد که، نسبت حکمت و حکومت در اندیشه ی سهروردی چیست؟ برای این امر کوشیده شده ضمن بررسی زمینه و زمانه ی سهروردی، مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی نظام فلسفی وی نیز مورد توجه قرار گیرد تا درک درستی از ماهیت اندیشه ی سیاسی سهروردی به دست آید. فرضیه ی پژوهش حاضر آن است که در چارچوب نظام فلسفی-سیاسی سهروردی، این دو مقوله بنیادین و مهم نسبت و رابطه ای التزامی با هم دارند.
By re-reading the thought of ancient Iran and its components, Suhrawardi seeks to compensate for the semantic and identity gaps created in the social contexts of his time by adopting a new semantic model of the concept of power and its various aspects. Therefore, it can be assumed that Suhrawardi considers the cause of such semantic-identity gaps in the historical rupture that appeared in his time. A profound rift between wisdom and government that requires a systematic philosophical reconstruction. He seeks to draw a relation between the ruler and wisdom and provide the conditions for its possibility in his crisis-stricken society by dealing with the examples of the ideal ruler and explaining their characteristics in the thought of the ancient Iranians who are the bearers of wisdom and the recipients of Farkiani. The present article seeks to answer the important question of what is the relationship between wisdom and government in Suhrawardi's thought by relying on the approach of linguistic-semantic understanding attitudes and using Skinner's realistic hermeneutic method (text-based, context-based). ? For this purpose, while examining the background and time of Suhrawardi, the ontological and epistemological foundations of his philosophical system have been considered in order to gain a correct understanding of the nature of Suhrawardi's political thought. The hypothesis of the present study is that in the framework of Suhrawardi's philosophical-political system, these two fundamental and important categories have an obligatory relationship.
خلاصه ماشینی:
مقاله حاضر در صدداست تا با تکيه بر رويکر نگرش هاي تفهم زباني- معنايي و با سود جستن از روش هرمنوتيک واقع بينانه اسکينر(متن محور، زمينه محور) به اين سوال مهم پاسخ دهد که ، نسبت حکمت و حکومت در انديشه ي سهروردي چيست ؟ براي اين امر کوشيده شده ضمن بررسي زمينه و زمانه ي سهروردي، مباني هستي شناسي و معرفت شناسي نظام فلسفي وي نيز مورد توجه قرار گيرد تا درک درستي از ماهيت انديشه ي سياسي سهروردي به دست آيد.
آنچه واضح و مبرهن است ، اين نکته است که سهروردي با در نظر داشتن جوانب خلاء هاي اجتماعي به وجود آمده ، در نظامي، فلسفي- اشراقي د ست به ترکيب مهمي، براي بيان عقايد خود و پيدا کردن راه حل ، مي زند که بيانگر آن است که وي حاکمي را مطلوب مي داند که حکيم باشد، و حکيمي را شايسته حکومت مي داند که متوغل در تأله و بحث باشد.
بر اين مبنا ســهروردي در تلاش اســت تا با ترســيم نظام هستي شناسي خود بر مبناي مفهوم نور که وام گرفته از حکماي ايران باستان است ، زمينه را براي ورود به مباحث سياسي خود فراهم آورد، چرا که واقعيت هاي موجود جامعه سهروردي، وي را بر آن داشته که با پيوند دادن افق هاي مشترک معنايي ميان انديشه هاي ايران باستان و حکمت اشراق ، اقدام به ترسيم جامعه مطلوب ، همراه با مصاديقي تاريخي کند.