خلاصه ماشینی:
اینکه پدر فلسفههای وجودی سورن کی یرکگور است که خود متفکری مذهبی محسوب میشود و انگیزههای دینی و معنوی و بعضا دفاع از برخی مواضع کاملا سنتی، محرک او در شیوه برخورد با عقلانیت جدید بوده است، اعتبار ادعای ما را میرساند.
اما اگر حقیقت درونذهنی یا سوبژکتیو است، پس طبعا برای بیان، زبان خاص خود را میطلبد.
چه آنکه به دریافت لقب«استاد»مفتخر شده است، تا پیش از دریافت این عنوان، از لحاظ انسانی همان بوده که پس از دریافت آن!و حال آنکه در فرهنگهای سنتی، میتوانستیم سراغ دانشی را بگیریم که ارتقاء در مراتب بهرهمندی از آن، معادل و مستلزم تحولی وجودی بوده است.
اما با توجه به اینکه گفتار ما حاوی حقیقت سوبژکتیو است، و این حقیقت دقیقا به خاطر درونی بودنش و به این خاطر که آن را«به تفرید باید جست!» 2 هرگز به معنای درست کلمه از طریق گفتار منتقل نمیشود، و کلام هرگز معبر این حقیقت قرار نمیگیرد، این پرسش پیش میآید که:پس هدف از بازگفت چنین حقایقی چیست؟!حقیقت ابژکتیو را میتوان با کلام منتقل کرد.
اما برای دریافت حقایق مرتبط با وجود خاص انسانی، مقدماتی وجودی نیاز است.
پس پاسخگویی دوباره او، آن هم بدون آنکه مخاطب قابل، محرک باشد، تنها میتواند ناشی از شوق بسیار او به این حقایق باشد که گویی بازگویی آن را دوست دارد و یا برای خود مفید میبیند.
اساسا وقتی تخاطب، متعارف نباشد، یعنی مخاطب عینی در کار نباشد، سه نوع تخاطب دیگر میتواند مطرح باشد: 1-تخاطب مستقیم 2-تخاطب عام 3-تخاطب مرموز در تخاطب مستقیم شخص با«من»ego خود صحبت میکند.