خلاصه ماشینی:
"دامنه اصلی بحث، پیدا کردن رابطه میان علم فقه و علوم انسانی است، اما از جایی که اقدام به چنین تحقیقی وسیع و گسترده در بوته عملیات کاوشگرانه متناسبی امکان دارد و نه در فرصت کوتاه و بضاعت اندک، خردمندانه آن بود که به قول شاعر: آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید و از باب «مشت نمونه خروار است» با مسلم دانستن قدر یقینی رابطه موجود، یعنی رابطه تعاملی، در این خصوص و محدود ساختن دامنه بحث علوم انسانی به تنها یک رشته آن، یعنی فقط علم اجتماع، با نوع نگرشی مقایسهای بحث خود را در این مقاله پی جویی نماییم؛ اما در آغاز، تعریفی کوتاه از دو سوژه: الف) فقه علم فقه، چنان که در تعریف آن گفتهاند دانشی است مربوط به کار و عمل انسان از دیدگاه تکلیفی و مبتنی بر استدلال که حکم خدا را درباره تکالیف مختلف بیان میکند.
به عبارت دیگر: اگر بخواهیم در یک بحث انسان شناختی گسترده وارد بشویم باید همه علوم و دانشهایی را که هر یک از زاویهای به کند و کاو پیرامون مسائل انسانی میپردازند وارد شویم و درباره آنچه مربوط به انسان است به معرفتی جامع، دسترسی پیدا کنیم باید همسنجی میان تمامی دادههای این علوم انجام گیرد تا افق روشنتری از انسان باز شود و بتوانیم نسبت میان نوع این دادهها و چگونگی پرداختی که همه در یک ترکیب فرمولی معرفتی دارند را به نحو بارزتری ادراک نمائیم که طبعا در بخشی از آن علوم (جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی، برخی از رشتههای زبانشناسی، حتی برخی از علوم طبیعی که با انسان سروکار دارد مانند جغرافیای سیاسی و زیستشناسی انسانی و نیز برخی از رشتههای علوم محض چون آمار، ریاضی و پارهای از معارف چون منطق و..."