چکیده:
به دنبال بررسی دیدگاههای گوناگونی که پیرامون نهضت عاشورا ارائه شده است، یک
جستجوگر دقیق، در مییابد که پارهای از آنها به خاطر ذهنیتهای غایت شناختی است که
نویسندهی مقاله به اهم آنها اشاره نموده، در مورد هر کدام توضیح و سپس نقدی ارائه
میدهد:
1) نخستین موردی که از آن بحث میشود، هدف تشکیل حکومت است. این دیدگاه بر آن
است که امام برحسب تکلیفی که داشت برای برگرداندن حق به مدار اصلی آن قیام نمود و
شرط اصلی تحقق چنین منظوری کسب قدرت و دستیابی به حکومت است.
2) کسانی هم معتقدند که امام علیهالسلام حرکتی اصلاحی انجام داده است و برحسب وظیفهی
دینی امر به معروف و نهی از منکر، در مقابل فسق دستگاه حکومت و فساد آن قیام نموده
است، لیکن مؤثر واقع نشده، کار به قتل امام و یارانش منتهی گردیده است.
3) دیدگاه بسیار قدیمی فدای گناهان امت شدن، به همراه تز جدید آن که فدا را به مثابه
ایثار خود برای ارائهی الگوی قیام و مبارزه معرفی مینماید، در این قسمت مقاله مطرح و
بررسی میگردد.
4) احیاگری ارزشهای به ظلمت خفتهی الهی و انسانی، بیدار نمودن روحیهی غیرت
دینی، دمیدن دوبارهی روحیهی شهادت خواهی و حساس نمودن افراد جامعهی خود و
آیندگان نسبت به آسیبهایی که از این رهگذر بر اسلام وارد میشود، آخرین دیدگاهی
است که مورد بررسی و بحث قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"2 مهندس مهدی بازرگان نیز، چنان که در بحث ماهیتشناسی اشاره شد، هدف قیام امام حسین علیهالسلام را عهدهداری زمامداری جامعهی اسلامی میداند: خروج و حرکت سیدالشهدا از مدینه و مکه به کربلا و قصد کوفه، بنابه اصرار و دعوت شفاهی و کتبی انبوه سران و مردم کوفه، برای نجات آنها از ظلم و فساد اموی، و عهدهدار شدن زمامداری و ادارهی امور آنان بود...
دیدگاه اصلاح، برخاسته از پیام و وصیتی است که امام حسین علیهالسلام به بازماندگانش نموده که: «وانی لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی»5 سید محمد صادق بحر العلوم (مقیم آمریکا) در این خصوص مینویسد: [دیدگاهی است که میگوید انبیا و اوصیا و جمیع مصلحان دینی براساس تکلیف به امر به معروف و نهی از منکر قیام میکنند، تا انسان را از بردگیها و ستمهای حکام جور برهانند.
11 شادروان دکتر علی شریعتی، در مورد نفوذ اعتقادات مسیحی در این خصوص مینویسد: نظریهی عامیانهای که تحت تأثیر روح صوفیانه و بینش مسیحیت است، میگوید: حسین علیهالسلام برای کشته شدن قیام کرده، نه برای مبارزه با حکومت، تا «خود را فدای امت» کند و محبان اهلبیت را که «مشغول کبائرند» در قیامت شفاعت نماید و حتی «سیئات» شان را در روز قیامت تبدیل به «حسنات» کند و در عالم ذر و صبح ازل با خدا عهد کرده است که لبتشنه شهید شود، همان نظریهی مسیحیت است در فلسفهی شهادت مسیح، که خود را فدای بشریت کرد."