چکیده:
امروزه نقش و اهمیت نیروی انسانی در فرایند تولید جوامع بشری به عنوان مهم ترین عامل تولید جلوه گر شده است. یکی از مسائل مهم در امر توسعه میزان استفاده درست و منطقی از استعدادها و توانایی هایی نیروی انسانی هر جامعه است. در واقع افزایش اشتغال و کاهش بیکاری به عنوان یکی از شاخص های توسعه یافتگی جوامع تلقی می شود. هدف از این تحقیق، تدوین الگوی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی پسر در شهر ایلام با استفاده از روش کیفی و بطور خاص رویکرد روشی داده بنیاد می باشد. جامعه مورد مطالعه پژوهش شامل کلیه فارغ التحصیلان پسر دانشگاهی بیکار از بازه زمانی 1390 تاکنون در همۀ رشتههای دانشگاهی شهر ایلام می باشد. حجم نمونه، 15 مورد براساس اشباع نظری تعیین شد. و اعتبار یافته ها از طریق تایید و تطبیق با نظر داوران متخصص و مطلعین کلیدییا همان تکنیک کسب اطلاعات موازی تامین گردیده است. در این پژوهش اطلاعات از طریق مصاحبه ژرفانگر و به صورت نیمه ساختاریافته گردآوری شد. تحلیل مصاحبه های فارغ التحصیلان، به شکل گیری چهارچوب مفهومی در قالب شرایط علی با مقوله های « نابرابری اجتماعی»، « ضعف نهادی»، « رانت گرایی»، شرایط زمینه ای در قالب « نهادینه نشدن فرهنگ کار»، « فرهنگ ایلی به مثابه عامل بازدارنده»، شرایط میانجی در قالب « ضعف مدیریتی»، « ضعف سرمایه های انسانی»، و «راهبردهای سلبی»، و بالاخره مقوله پیامد فردی ، پیامد اجتماعی، پیامد جمعیتی و پیامد سیاسی انجامید.در نهایت و با توجه به ارتباط بین مقوله ها، مقوله هسته «توسعه نامتوازن-تمرکزگرایی» به عنوان مقوله هسته استخراج شد.
Today, the role and importance of human resources in the production process of human societies has become the most important factor of production.One of the important issues in development is the level of correct and rational use of the talents and abilities of the human resources of each society. In fact, increasing employment and reducing unemployment is considered as one of the indicators of the development of societies. The purpose of this study is to develop an unemployment model for male university graduates in Ilam city using a qualitative method and in particular the methodological approach of grounded theory. The study population includes all unemployed university male graduates from the period of 1390 until now in all university fields in Ilam. The sample size was determined based on theoretical saturation, and the validity of the findings was provided through confirmation and adaptation with the opinion of expert judges and key informants. In this study, information was collected through in-depth interviews in a semi-structured manner. Analysis of graduate interviews led to the formation of a conceptual framework in the form of causal conditions with the categories of "social inequality", "institutional weakness", "rent-seeking", contextual conditions in the form of "non-institutionalization of work culture", "tribal culture to As a deterrent ", mediating conditions in the form of" managerial weakness "," human capital weakness ", and" negative strategies ", and finally the category of individual consequence, social consequence, demographic consequence and political consequence.Finally, due to the relationship between the categories, the core category of "unbalanced development-centralism" was extracted as the core category.
خلاصه ماشینی:
١) پديده بيکاري از منظر فارغ التحصيلان پسر دانشگاه هاي ايلام به چه عواملي (شرايط علي) نسبت داده ميشود؟ جدول شماره ٢: کدگذاري شرايط علي بيکاري فارغ التحصيلان پسر دانشگاه هاي ايلام کدگذاري کدگذاري باز کدگذاري محوري کدگذاري انتخابي -تاکيد دانشگاه بروي مسائل تئوري، تاکيد -ناکارآمدي نظام آموزشي، نابرابري اجتماعي بيشتر بروي تدريس ، نارضايتي از رشته ، عدم ضعف نقش تسهيل گري ضعف نهادي تقاضا براي رشته ، ناکارآمدي رشته تحصيلي، دولت ، رانت گرايي عدم تطابق ماهيت آموزش با نيازهاي منطقه ، -عدم شفافيت در فرايند نبود مهارت عملي و يادگيري ضمني، عدم استخدام ، خاص گرايي در شرايط تطابق ظرفيت پذيرش دانشگاه ها با ظرفيت امتيازات قانوني؛ علي اشتغال ، آگاهي بخشي صرف رشته هاي علوم -تبعيض و بيعدالتي؛ انساني و عملياتي نبودن آنها، نبود بازار کار براي شکاف بين مرکز-پيرامون ؛ رشته هاي علوم انساني، عدم برانگيختن انگيزه توسط اساتيد، عدم توجه دانشگاه به نيازهاي جامعه ، نبود گزينش در ورودي و خروجي دانشگاه ها، -تمايل نداشتن به شغل غيررسمي، درآمد پايين شغل پاره وقت ، ناهمخواني شغل با شان فرد، تمايل به شغل دائمي، استرس در شغل پاره وقت ، نگاه مثبت جامعه به شغل دولتي، نبود دانش عملي، ديد منفي جامعه نسب به رشته ، عدم استخدام بدليل شرط سني، وجود تبعيض و پارتي بازي، شرط امتياز و سهميه براي ورود به شغل ، نمايشي بودن آزمون ها، بيعدالتي در فرايند استخدام ، داشتن معرف بعنوان پيش شرط اشتغال ، عدم تناسب بين جمعيت متقاضي و شغل ، توجه به نيروهاي غيربومي، وجود افراد چندشغله و بدون تخصص ، ناهمخواني شغل با تحصيلات در جامعه ، عدم توجه به جوانان و اشتغال به کار مجدد افراد بازنشسته ، بالا رفتن سن بازنشستگي در مسئولين -نبود زيرساخت هاي صنعتي و فضاي کار، عدم حمايت دولت از فارغ التحصيلان ، نبود تسهيلات براي خوداشتغالي، علل ساختاري و نبود برنامه و بودجه از طرف دولت ، کم ترين بودجه ، محروميت استان و نبود مراکز صنعتي در استان ، سياست هاي غلط دولت ، بها ندان به بخش خصوصي در جامعه ، محروميت و نبود سرمايه گذار به دليل مرزي بودن ، تاسيس دانشگاه هاي متعدد، عدم تقسيم عادلانه امکانات در کشور، نبود فضاي کسب و کار، نبود مديريت صحيح در به کارگيري نيروهاي بومي، شفاف نبودن روش استخدام ، عدم توجه به مرزنشين ها، تمايزگذاري ميان مرکز و حاشيه شرايط علي مرتبط است با حوادث و اتفاق هايي که به وقوع پديده بيکاري ميانجامد.