چکیده:
پس از شروع نهضت علمی غرب, شرقشناسی به ویژه شناخت اسلام و پیامبر آن،از اهمیت خاصی برخوردار شد.اما از آنجا که این مطالعات در فضایی آکنده از دشمنی و خصومت با اسلام پا به عرصة وجود گذاشت،پیامد آن چیزی جز تکرار ناسزاهای مشرکان صدر اسلام نبود.به رغم تغییر رویکرد خاورشناسان در برخورد با اسلام به جهت دوری عموم آنان از محیط فرهنگ اسلامی و ناتوانی در درک عمق مفاهیم اسلامی, مهمترین پیامد نگاشتههای شرقشناسی،ایجاد تزلزل و القای شبهه در اعتقادات مسلمانان میباشد.
در این نوشتار،به منظور روشن ساختن سمت و سوی پژوهشهای خاورشناسان دربارة پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله , به بررسی مهمترین دیدگاهها و سیر تحول آن از آغاز تاکنون و نیز به طرح برخی از شبهات خاورشناسان و پاسخ اجمالی به آنها, تا آنجا که در حوصله این مقال است،پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"حال این سؤال جدی مطرح است که چرا به رغم اینکه خاورشناسان تأکید میکنند پندارهای خود را از تحقیق و مطالعة سیر وقایع و تحول و تکامل زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله به دست آوردهاند،این چنین بیپروا دربارة شخصیتی سخن میگویند که رسالت او باعث پیدایش تمدنی پرآوازه شد و تحولات شگرفی را نه تنها در منطقة خاورمیانه که در تمام عالم رقم زد.
چگونه است خاورشناسانی که بسیاری از مسلمات تاریخی را به آسانی نمیپذیرند و به هر ترتیب ممکن،روزنهای برای اما و اگر باز میگذارند, آنگاه که در برابر داستانهایی که از کیاست پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت میکند, قرار میگیرند آنها را کاملا میپذیرند و مکرر به آنها استناد میکنند؟!آیا این دوگانگی در بر خورد با حوادث تاریخی،نباید سوء ظن ما را نسبت به اهداف پشت پردة آنان برانگیزاند؟ لذا بر این باوریم هرچند شرقشناسی منافعی نیز برای مسلمانان داشته است،اندک بهرهای که مسلمانان از رهگذر فراگیری شیوة مطالعاتی خاورشناسان به دست آوردهاند،در برابر بهایی که برای آن پرداختهاند،بسیار ناچیز مینماید.
منشأ این افترا به طوری که از سیاق اعتراضشان و جوابی که آمده برمیآید،این بوده که مردی غیر عرب بوده و منظور ایشان،تعلیم آن مرد بوده است؛مردی بوده که زبان عربی را به طور فصیح نمیدانسته و در عین حال،چیزی از معارف ادیان و احادیث انبیا را هم میدانسته و ای بسا رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دیده باشد؛از این رو،این تهمت را زدهاند که حتما آن مرد به وی تعلیم داده و ادعای وی مبنی بر وحی بودن گفتههایش صحیح نیست و خدای تعالی در نقل کلام آنان،رعایت اختصار کردهوگرنه تقدیرش چنین است:«إنما یعلمه بشر و ینسب ما تعلمه إلی الله افتراءا علیه؛بشری به او درس میدهد و او آنچه از وی یاد میگیرد»،از روی افترا به خدا نسبت میدهد."