چکیده:
: در مقاله حاضر تلاش شده است تا با تعریف جدیدی از دموکراسی، نسبت اندیشههای امام خمینی(س) با این مسأله مورد بازاندیشی قرار گیرد. همچنین، استدلال شده است که در اندیشه امام خمینی(س) هرچند قالب و فرم دموکراسیهای رایج مانند دموکراسی لیبرال دیده نمیشود ولی اندیشه ایشان به لحاظ محتوا، اساسا مؤلفهها و ستونهای اصلی دموکراسی را داراست.
خلاصه ماشینی:
"همانطور که به اجمال گفتیم قبول و پذیرش مردم به عنوان ستون نظام سیاسی، اساس دموکراسی در مفهوم واقعی آن است و از این رو میتوان نتیجه گرفت که امام هر چند نسبت به دموکراسیهای غربی ظنین و بدگمان بودهاند و همانطور که خودشان به صراحت بیان کردهاند این بدگمانی هم ریشه در ترفندهایی دارد که این نظامهای سیاسی نسبت به نقش مردم داشتهاند ولی در گوهر اندیشه خودشان جهانبینی دموکراتیکی را مورد تأکید قرار دادهاند.
بر این اساس ایشان تأکید میکنند که در نظام جمهوری اسلامی این مردم هستند که میبایستی بر افعال سیاسی نظارت کنند و نگذارند که اصل مردمی بودن حکومت خدشهدار شود: اگر ملت میخواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل میدهند، آن که رئیس جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست، همه اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد....
نتیجهگیری برخلاف بسیاری از کسانی که امروزه بر این طبل گمراه کننده میکوبند که امام خمینی از همان آغاز با اصل دموکراسی و نقش جمهوری مخالف بوده است و فقط مقتضیات زمان ایشان را وادار به پذیرش این اصول کرده است، در این مقاله نشان دادیم که امام گرچه با دموکراسی غربی و لیبرالیستی بشدت مخالف بودند و تصویر روشنی از آنچه که خودشان دموکراسی راستین و واقعی میدانستند داشتند و در محتوا و قالب به نوعی دموکراسی اصیل و ر استین باور داشتند که اساس آن بر نقش واقعی مردم و نیز اصول آزادی و برابری سیاسی بوده است که در چهارچوب جمهوری اسلامی ایران تجلی مییافت."