چکیده:
یکی از مباحث بنیادین در ارائه نظامهای اجتماعی اسلام، ارائه
معیاری برای تشخیص نیازهای واقعی انسان از نیازهای کاذب
است. هرچند بنا به دلایلی در علوم انسانی متعارف انگیزهای برای
ارایه چنین معیاری وجود ندارد، اما ما مسلمانان معتقدیم نیازهای
واقعی مادی انسان خیلی کمتر از آن مقداری است که انسانها
درصدد تأمین آن هستند. این مقاله درصدد است به این موضوع
مهم بپردازد. در این راستا ابتدا مفاهیم و دیدگاههایی مطرح
میشود و سپس به بیان دیدگاه اسلام خواهیم پرداخت و در نهایت
به این نتیجه منتهی خواهیم شد که نیازها برخاسته از استعدادهای
آدمیاند و ارضای هر چیز که بستر را برای شکوفایی استعدادهای
انسان مهیا سازند جزو نیازهای واقعی شمرده میشوند و باید
تأمین شوند و ارضای هر چیزی که نقش مثبت در شکوفایی
استعدادها ندارند و نیاز کاذب و غیرواقعی تلقی میشوند، نباید
تأمین شوند.
یکی از مباحث بسیار مهم، که نقش تعیینکننده در
برنامهریزی، انتخاب و ترسیم الگوی توسعه همهجانبه دارد، مسأله
تشخیص نیازهای واقعی انسان از نیازهای کاذب است. چرا که
ترسیم هر الگوی توسعه در واقع متأثر از جهانبینی و نظام معرفتی
و ارزشی نظریهپرداز است و در عمل هم جامعه را به سوی همان
زیرساختهای فلسفی هدایت میکند. چون الگوهای غیردینی
توسعه مبتنی بر نظام معرفتی پوزیتیویسم و جهانبینی غیر الهی و
نسبیت در نظام ارزشی است، بدیهی است که معیارهای توسعه
غیردینی با زیرساختهای فلسفی ما یا در تعارض است یا
نمایانگر تمام نمای توسعه دینی نیست و نمیتواند راهنمای
برنامهریزان دینی باشد. لذا بر ماست قبل از ورود به مباحث
اربردی توسعه، یا طراحی هرگونه الگو و یا ارایه معیارها و
شاخصها مبانی دقیق ارایه دهیم که مبین زیرساختهای فلسفی
اسلام و نمایانگر هویت مستقل الگوی توسعه اسلامی در مقابل
الگوهای غیردینی باشد.
یکی از مباحثی که میتواند در طراحی الگوی توسعه و تعریف
آن، مبین بعضی از مباحث بنیادی باشد، «معیار تشخیص نیازهای
واقعی انسان از نیازهای کاذب» است. مقاله حاضر درصدد است به
این موضوع مهم که در زمینههای مختلف مدیریت کاربرد دارد،
بپردازد. این سؤال که «معیار تشخیص نیازهای واقعی انسان از
نیازهای کاذب چیست؟» با رویکردهای گوناگون قابل بررسی است.
اینکه دین اسلام نیز درباره این معیار حرفی برای گفتن دارد یا نه،
سؤالی جدی و قابل تأمل است. برای بررسی این معیار باید به
منابع دین اسلام به ویژه قرآن کریم رجوع کرد تا معلوم گردد دین
اسلام چه معیاری برای تشخیص نیازهای واقعی از نیازهای کاذب
ارائه میدهد.
در این راستا ابتدا مفاهیم و دیدگاههایی که در منابع غربی و
دانش بشری دررابطه با موضوع مقاله مطرح است مورد بررسی قرار
میگیرد و پس از تحصیل پیشینه ذهنی کافی آنگاه مفاهیم و
مطالب متناظر از منابع اسلامی استخراج میشود.
از آنجا که محور بحث «نیازهای انسان» است. ارائه هرگونه
معیاری که متضمن تشخیص صحیح نیازهای واقعی از نیازهای
کاذب باشد بدون شناخت خود انسان میسر نخواهد بود. از اینرو،
بررسی ماهیت، گرایشها و بینشها و استعدادهای انسان یک نیاز
بسیاری جدی است، از آنجا که معیارهای ارایه شده مبتنی بر
انسانشناسی ناقص و یک بعدی ـ مادی مبتنی بر غریزه ـ
میباشد، از دیدگاه اسلام نمیتواند مبین یک معیار صحیح
باشد که انسانشناسی آن کامل و مبتنی بر فطرت و غریزه هر دو
میباشد، لذا بررسی مجدد و ارایه معیار واقعبینانه ضرورت مییابد.
بر همین اساس ما در این مقاله پس از بیان مبانی لازم معیار فوق را
از دیدگاه اسلام ارائه میدهیم.
انسان و شناخت وی مسألهای است که از همان ابتدای خلقت
مورد توجه انسان بوده است و کمتر نظام فکری و فلسفی را
میتوان سراغ گرفت که به گونهای به شناسایی انسان نپرداخته
باشند. در این میان دین اسلام دیدگاه خاصی نسبت به انسان دارد
حضور دین اسلام در قلمرو انسانشناسی وسیع است به گونهای که
به همه پرسشهای ریشهای وی در مورد انسان پاسخ میدهد.
اسلام به مسایلی پرداخته که در هیچ یک از مکتبهای فکری
دیگر مطرح نیست و آنها نسبت به آن جهل مرکب دارند. لازمه
هدف دین که رساندن انسان به کمال نهایی وی است، ارائه یک
انسانشناسی دقیق و کامل است. از آغاز خلقت، انسان همواره با
یک سلسله سؤالات ریشهای روبه رو بوده است. سؤالاتی که ریشه
در ذات و فطرت او دارد. هر انسانی میخواهد بداند که از کجا آمده
است؟ چرا آمده است؟ به کجا میرود؟ چه باید بکند؟ دین اسلام
آمده است تا به این سؤالات بنیادین، جواب قانعکنندهای بدهد.
خلاصه ماشینی:
"در این راستا ابتدا مفاهیم و دیدگاههایی مطرح میشود و سپس به بیان دیدگاه اسلام خواهیم پرداخت و در نهایت به این نتیجه منتهی خواهیم شد که نیازها برخاسته از استعدادهای آدمیاند و ارضای هر چیز که بستر را برای شکوفایی استعدادهای انسان مهیا سازند جزو نیازهای واقعی شمرده میشوند و باید تأمین شوند و ارضای هر چیزی که نقش مثبت در شکوفایی استعدادها ندارند و نیاز کاذب و غیرواقعی تلقی میشوند، نباید تأمین شوند.
وجود این دو نوع گرایش باعث شده است تا راه انسان از سایر موجودات مادی متمایز شود برای انسان دیگر اینطور نیست که به محض آماده شدن شرایط خود به خود به حرکت درآید و مانند دانه گندم در مسیر از پیش تعیین شده به راه افتد.
علت توجه دین به کیفیت ارضای نیازهای مادی، فراهم کردن زمینهای مناسب برای توسعه و تکامل و کسب بینش الهی و تقرب به خداست، بنابراین هرچه انسان را از توجه به تأمین نیازهای معنوی باز دارد و مانع از ترقی او گردد، اعم از اینکه ناشی از تفریط باشد یا زیادهروی و افراط و عدم توجه به نیازهای معنوی، مطرود است.
آنچه مورد نهی و مذمت خداوند در این دو آیه قرار گرفته است، ارضای نیازهای توهمی و خیالی است که هیچگونه اثر سازنده و مثبتی در شکوفایی استعدادهای انسانی ندارند و الا ارضای نیازهای واقعی به عنوان مقدمه شکوفایی استعدادهای انسان مورد امر و فرض خداوند هم واقع شده است: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون» (مائده: 35)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و وسیله تقرب به سوی او را بجویید و در راه او جهاد و تلاش کنید، باشد که رستگار شوید."