خلاصه ماشینی:
"این مغایرت و تقدم در فلسفههای هستی خصوصا در نزد سارتر و هایدگر مورد تأکید قرار گرفته است اما ماهیت یا چیستی مورد نظر در فلسفه اگزیستانس ماهیت اعتباری برخاسته از حد وجود نیست بلکه واقعیت و اصالت این ذات به مراتب افزون بر هستی پیشینی است.
فیلسوف هستی امروزه به این باور نایل گشته که شناسایی کل هستی در چهارچوب ادارک منطقی برایش ممکن نیست و در واقع انسان امروز به یک تواضع در برابر هستی نایل آمده و از غرور گذشته مبنی بر توان احاطه به کل هستی و حل همه مسایل دست کشیده است و تنها عقل خود را به جلوه و جنبهای از هستی معطوف ساخته و فقط در صدد شناخت وجود شخصی،هستی خودی بر آمده است و به جای شناختن جهان به بیدار کردن انسان روی آورده است.
حتی در این جهان دستیابی به یقین نیز ناممکن است چون با یک جهان حاضر و آماده روبهرو نیستیم تا آن را بتوانیم به صورت دستگاهی عقلانی مطرح ساخته و حقیقت را به صورت بسته لحاظ نموده و آگاهی خود را به آن یقینی قلمداد کنیم و فلسفه بیش از آنکه در این دیدگاه با پاسخهای آماده همراه باشد با معما و رازگونه جلوه دادن هستی آن را به صحنه زندگی انسان میکشاند.
البته در فلسفه اسلامی سخن از یک عدم مجامع نیز در میان آمده که در مرتبه هستی نیز این عدم با ماهیت شیئ همراه است و این عدم همان عدم ذاتی سابق بر وجود برای تمامی ماهیات ممکنه قبل از تحقق علت آنهاست که منظور از آن همان حدود ماهوی و سلوبی میباشد که وجود هر شخص و مرتبهای در تعین و تشخص خود با آن همراه است."