چکیده:
امتیاز اساسی انسان، به اندیشه و تفکر اوست و هر چه اندیشمندتر باشد خصوصا اگر به آن عمل نماید،
به کمالات انسانی خویش، فعلیت بخشیده است. به همین جهت، ادیان توحیدی و پیامبران عظیمالشأن بر تعقل
و تدبر در همه امور اساسی و از جمله طبیعت و نیز کتب منزل از ناحیه خدای متعال تأکید نمودهاند. ولی همیشه
امور با ارزشتر و گرانبهاتر، در معرض خطرات جدیتر نیز میباشند. از اساسیترین خطر اندیشه، انجام
مغالطه در آن و باطل را در لباس حق پوشاندن است. این نوشتار سعی دارد گوشهای از این خطر را برشمارد.
خلاصه ماشینی:
"به همین جهت، ادعای این که اعتقاد به قضیه «خدا موجود است» چون از روی تقلید است، بیارزش و باطل میباشد، ادعایی غیر منطقی و مردود است؛ زیرا تقلید کردن از یک شخص، مربوط به مقام گردآوری و صیادی است و به سخن دیگر، ناظر بر این امر است که شخص اعتقاد خود را از کجا به دست آورده و روشن است که تقلید کردن (یعنی مقام گردآوری) هیچگاه دلیل بر بطلان یک تئوری و اعتقاد نمیباشد و در حقیقت حکم مقام گردآوری غیر از حکم مقام داوری است و خلط میان این دو مقام موجب تحقق مغالطه تکوینی است.
ثانیا: پرسش اساسی و جدی این است که چه برهانی قائم شده است که اگر کسی هدفی را از پیش، فرض بگیرد و برای این هدف، استدلال ارائه کند، چنین تلاشی، استدلال صحیح نبوده و دلیل تراشی و باطل است؟ به سخن دیگر، آیا یکی از موارد بطلان و خلل در استدلال، این است که نتیجه از قبل معلوم شده باشد؟ از دیدگاه صحیح منطقی، عوامل بطلان یک استدلال یا این است که مواد قیاس فاسد است و یا این که شرایط صورت استدلال رعایت نگردیده است، اما این که نتیجه استدلال از قبل روشن باشد یا نباشد دخالتی در درستی استدلال ندارد؛ یعنی اگر هدف یک شخص از ارائه استدلال روشن باشد و او نیز برای مدعایش از استدلالی استفاده نماید که هم صورت استدلال، شرایط استدلال منتج را داشته باشد و هم ماده استدلال، کاملا صحیح باشد، آیا میتوان گفت فقط به خاطر این که نتیجه از قبل روشن بوده است، استدلال او - با این که همه شرایط یک استدلال صحیح را واجد است - باطل میباشد؟ به عنوان مثال، معلم ریاضیای را در نظر بگیرید که میخواهد عملیات جدول ضرب را به دانشآموزان، تعلیم دهد."