خلاصه ماشینی:
"آلمانیها از پیش میدانستند که در صورت ورود متفقین به ایران،باید چه کار بکنند:«طبق برنامهء پیشبینیشده قرار بود در چنین مواقعی به وسیله تلفن همهء آلمانیهایی را که امکان دسترسی فوری بهء آنان وجود داشت خبر کنند و آنها نیز بهء نوبهء خود اطرافیانشان را مطلع سازند و بعد همگی در محوطهء کنسولگری جمع شوند تا به صورت کاروان بهء طرف تهران حرکت کنند.
اما در کرمان بازداشت شد!زیرا رئیس شهربانی کرمان به شولتسه مظنون شده بود و میخواست بداند او در سفر خود در پی چه چیزی است؛بنابراین،شولتسه اعلام کرد که قصد بازگشت بهء تهران را دارد؛اما با خروج از کرمان و دور شدن از چشم مأموران پلیس مسیر خود را عوض کرد و توانست خود را به بیرجند برساند.
بهء علاوه با آنکه اشغال ایران موجب سقوط رضا خان،شاه دیکتاتور ایران،شده بود،این دو اشغالگر میهن ما بودند؛اکنون که هیتلر سربرآورده و با این دو در نبرد سختی درگیر بود،ایرانیان خوشحال و امیدوار بودند که هیتلر بتواند روسها و انگلیسها را شکست دهد(غافل از اینکه امپریالیست،امپریالیست است چه انگلیسی باشد،چه روسی و چه آلمانی!)اخبار جنگ خبر از پیروزی آلمان میداد.
ابراهیم،برادر کوچک ناصر خان،خاطرات خود را از واسمومس برای او تعریف کرد و کیسهء چرمی اهدایی او را بهء شولتسه نشان داد که یادداشتی بدین مضمون روی آن بود:«فقط کسی لایق داشتن آزادی است که در راه به دست آوردن آن هر روز جنگیده باشد»12.
او در بازگشت،درحالیکه از شادی فریاد میزد،نتیجهء مذاکرات خود را برای شولتسه اینگونه اعلام کرد:«شناسایی کامل مناطق قشقایی،مسلح ماندن کامل قشقاییها و نگه داشتن اسلحه و مهمات بهء غنیمت گرفته شده از پادگان سمیرم»شولتسه اینگونه ادامه میدهد«ناباورانه گفتم:حضرت اشرف، این واقعا یک پیروزی کامل است."