چکیده:
مهدی بازرگان (1286 - 1373ش) در واپسین سالهای زندگی خود، به تبلیغ جدایی دیانت از
سیاست پرداخت و هفت دلیل به نفع آن بر ساخت. چگونگی این دلیلها، شگفتی ناظران و
داوران آگاه را برانگیخت. پرسش اصلی آن است که آیا مطالب مهندس بازرگان، استدلال
است یا اعتراض؟ ظاهر عبارات ایشان، فرضیه اول را تأیید میکند ولی دقت و ژرفنگری
در بحثهای ایشان و قرائن دیگر این فرضیه را تایید نمیکند و به همین جهت چارهای
جز پذیرش فرضیه دوم باقی نمیماند. در نتیجه نمیتوان بازرگان را از طرفداران
سکولاریسم شمرد. او از روی تلخ کامی و در واکنش به وضع اجتماعی موجود و انتقاد به
مخالفان، صرفا اعتراضی سیاسی بیان کرده و تذکری اخلاقی داده است.
خلاصه ماشینی:
"در نقد این دلیل باید یادآوری کرد که توصیه به رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در هر موردی و به ویژه در باب ارتباط دینداری و زندگی دنیوی کاملا درست و پذیرفتنی است، همان طور که مسئله نفی استفاده ابزاری از دین برای رسیدن به شهوات و لذات دنیوی و مادی، جای تردید ندارد و صحیح است، اما مطلب اصلی در بحث حاضر آن است که این گزارههای مقبول و سودمند، چه ارتباطی با ادعای شما دارد؟!
انتظار یا اعتقاد به این که بعثت پیامبران و تعلیمات آنان - کلا یا ضمنا - به خاطر اصلاح انسانها و اداره صحیح امور فردی و اجتماعی آنها در دنیا است و ادیان توحیدی، علاوه بر اصول و احکام عبادی، جامع اندیشهها و رهنمودهای لازم برای بهبود زندگی افراد و جوامع بشری هستند، باعث میشود که مؤمنین و علاقهمندان، احساس وظیفه و نگرانی نکنند و درباره مسائل و مشکلات خود، اجتماع و جامعه بشری به امید این که دستورالعمل و پاسخ این وظایف و مسائل در دین آمده است.
اگر مراد ایشان از این استدلالها، تأیید و تأکید بر همه یا هر یک از گزارههای یک (اصالت آخرت) و دو (تذکر اخلاقی) و سه (تقبیح جایگزینی هر یک از دین و عقل و تجربه به جای یکدیگر) باشد؛ همان طور که گذشت، این نکتهها درست و قابل دفاع است و هیچ اشکالی در میان نیست و اما اگر مراد جدی ایشان، تبیین و اثبات گزاره چهار (سکولاریسم) باشد؛ میتوان پرسید: آیا تلازمی بین این آثار و نتایج ناپسند و دخالت پیامبران در سیاست و اداره دنیا وجود دارد؟!"