چکیده:
پژوهش انسانشناختی مایکل فیشر، انسانشناس امریکایی، دربارة انقلاب اسلامی
ایران نمونهای خاص از رویکرد فرهنگی در مطالعة انقلابها است. هدف این نوشتار
بررسی آرا و اندیشههای فیشر دربارة انقلاب ایران و پیامدهای آن است. این مقاله با
مرور پرسشهایی که فیشر دربارة انقلاب اسلامی ایران مطرح ساخته آغاز میشود و سپس با
بررسی چهارچوب اندیشهورزی فیشر دربارة انقلاب ایران، روش شناسی وی، نگاه او به
ایران قبل از انقلاب، دیدگاهش در مورد امام خمینی(س)، تحلیلی که از علل ساختاری
انقلاب ایران دارد و همچنین نظریاتش دربارة پیآمدهای انقلاب ایران ادامه مییابد.
در آخرین بخش مقاله نیز اندیشههای فیشر به صورت انتقادی مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"با این اوصاف میتوان دید که پژوهش فیشر درباره انقلاب ایران بر حول محور دین، نقشآفرینی تاریخی آن در جهان اسلام و ازجمله ایران، چگونگی بهرهگیری نسلهای مختلف اصلاحگران اسلامی از زبان دین، بنیادهای طبقاتی صورتهای مختلف بیان دینی، چگونگی بهرهگیری نخبگان و رهبران انقلابی از زبان دین، و ایفای نقش همه اینها در تغییر اجتماعی متمرکز شده است.
11) اصلیترین گزاره فیشر که سبب شده تا وی را در بین قائلین به تبیین چندعلتی انقلاب ایران قرار دهند، این گزاره است: «علتها و زمانبندی وقوع آن اقتصادی و سیاسی بودند؛ شکل بیان و فرایند پیشرفت آن به شدت بر سنت اعتراض دینی تکیه داشت» (Fischer 1980b: 190).
2) چالشهای نظریه سیاسی شیعه: فیشر بر اساس شناختش از نظریه سیاسی شیعه و قرائتهای متفاوتی که از آن در مدارس دینی وجود داشته است، به مباحث «ولایت فقیه» در نظر امام خمینی یا «اولیالامر» در نزد شریعتی اشاره کرده و چالشهای آن با دموکراسی را از پیآمدهای انقلاب ایران دانسته است (Fischer 1980b:147-156).
اگر دیگران از مدل گفتمانی برای نشان دادن منازعه میان گفتمانهای روشنفکری یا سیاسی دهههای 1960 و 1970 با گفتمان ناسیونالیسم سلطنت محور رژیم پهلوی استفاده میکنند و پژوهشهای تاریخی ـ جامعهشناختی خود درخصوص علل شکلگیری انقلاب ایران را با تأکید بر منازعات میان گفتمانهای مزبور به پایان میرسانند، مایکل فیشر، به اقتضای مطالعات انسانشناختی، مطالعه خود را محدود به بررسی عمیق یک نهاد مذهبی (مدارس دینی) و مناسک دینی خاص (حادثه عاشورا) ساخته و میکوشد از طریق بررسی تحولات صورت گرفته در این دو حوزة محدود خاص، انقلاب ایران را تبیین نماید."