چکیده:
در این گفتار، که بخش نخست آن در باره «مسأله» تشبیه و تنزیه قبلا نگارش
یافته است، ابتدائا به تبیین اهمیت و ضرورت این بحث در دو حوزه «شناخت
حضرت حق» و «رابطه او با عالم هستی» پرداخته شده و در این راستا به
دیدگاههای فرقههای کلامی مانند اشاعره، معتزله و اهل حدیث در باب صفات
تشبیهی اشاره شده است، سپس ضمن بیان دیدگاه محی الدین عربی در این
زمینه و نظریات او در «فتوحات مکیة» و «فصوص الحکم»، تفاوت آرا و نتایج
بدست آمده از دلایل او در این دو کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. و در پایان
این گفتار، نظر نهایی شیخ اکبر، که همان جمع میان تشبیه و تنزیه است و اینکه
بحث از تشبیه و تنزیه در مرتبه فیض مقدس است نه مقام ذات و نه فیض
اقدس، آورده شده است.
خلاصه ماشینی:
"و از آنجا که قرآن در مقام بیان حقایقی است که بسیاری از آنها در دسترس بشر نیست و ذهن انسان با این مسائل مأنوس نمیباشد: «علمکم ما لم تکونوا تعلمون»، طبعا زبان دین دارای ساحتهای مختلف است؛ ظاهر و باطن دارد، تمثیل و استعاره و کنایة و مجاز دارد، تشبیه معقول به محسوس دارد، تا از این راه و با استفاده از این شیوهها بتواند حقایق معقول و ماورای طبیعت را برای انسان بیان کند؛ زیرا قرآن کتاب هدایت است و برای فهم مردم نازل شده است، بنابراین باید با زبان عرف سخن بگوید؛ (2) وضع الفاظ برای حقیقت و روح معانی است، نه برای هیأت خاص و محسوس؛ لذا در باب صفات مشترک میان خالق و مخلوق ـ مانند سمع، بصر، وجه، ید ـ نباید هیأت مادی و جسمانی آن مورد نظر باشد، تا توصیف خداوند به این اوصاف موجب نقص در حق تعالی بشود؛ (3) حقیقت وجود واحد است و این حقیقت لا شریک له است: زیرا اعتقاد به دو حقیقت و دو وجود سبب تقیید و محدودیت خداوند میشود؛ در حالی که او بی نهایت و مطلق است؛ (4) کثرت در مظاهر و تجلیات حق است، نه در حقیقت وجود، مظاهر هستی نما هستند؛ مانند صورتهایی که در آینه دیده میشود که خود هستی ندارد، اما نشان دهنده وجود و هستی است و به تعبیر قرآن کریم همه جهان هستی آیه و نشانه او هستند؛ (5) عقل و قوای ادراکی، از درک حقیقت هستی و شناخت او عاجز است، فقط توانایی عقل در اصل اثبات وجود حق تعالی و تنزیه او از سایر موجودات است؛ (6) ذات خداوند از آن جهت که درک کردنی و شناختنی نیست، نمیتواند شباهت و تناسبی با سایر موجودات داشته باشد."