چکیده:
نویسنده در این مقاله در سه قسم بحث کردهاند. در بخش اول میگویند به اعتبار شریعت در موارد متعددی حقوق زنان تضییع شده است.
خلاصه ماشینی:
"در بخش سوم میگویند برای مقابله با آپارتاید جنسی باید در سه حوزه فرهنگی و تفسیر نگرشها در خانه، مدرسه و جامعه، حوزه قوانین حقوقی و حوزه سیاسی فعالیت و تلاش کرد تا قوانین به سوی قوانین عقلی و عرفی و غیردینی گرایش پیدا کنند و با اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان موافق شوند.
هدف من در این مقاله این است که اولا نشان دهم حقوق زنان عمدتا در کدام حوزهها به اعتبار شریعت مورد نقض قرار گرفته است؛ ثانیا به این پرسش پاسخ دهم که آیا به واقع احکام حقوقی ضد زن، آنچنان که نظریهپردازان حکومتی ادعا میکنند، چنان شأنی دارند که نفی آنها به معنای انکار کلیت دین باشد؛ ثالثا توضیح دهم که به نظر من در برابر نقض گسترده حقوق زنان چه اقداماتی باید در عرصه سیاست، اجتماع، و فرهنگ صورت بگیرد.
چرا قوانین دینی را نمیتوان به اعتبار دینی بودن آنها تبدیل به قانون مدنی کرد؟ به گمان من دست کم یک دلیل عقلی روشن برای این ادعا وجود دارد: فرض کنید که کسانی بر مبنای صرفا دینی معتقدند که رعایت حجاب اسلامی باید در جامعه اجباری شود، و بر همین مبنا رعایت حجاب اسلامی را قانونا برای همه افراد جامعه الزامی کنند.
به این دلیل که براساس دین اسلام، بیحجابی عصیان خداوند و ظلم به خود زن و نیز ناظران است (چنانکه اشاره کردهاید) رعایت حجاب مایه سلامت و سعادت معنوی افراد جامعه است، حال اگر زنی مسلمان یا غیرمسلمان نخواهد این قانون را رعایت کند، در محیط اجتماعی علاوه بر ضرر زدن به خود، به تکتک ناظران مرد، تعدی و ظلم میکند."