خلاصه ماشینی:
"در این حال چگونه بیاعتنایی نسبت به سینما که در همان زمان تکامل مییافت و علت وجودی آن از تصویر متحرک مایه میگرفت،ممکن بود؟ برگسون سینما را تنها متحدی کاذب به حساب میآورد،اما هوسرل تا آنجا که میدانیم هرگز از سینما ذکری به میان نیاورده است(نکته جالب توجه آنکه سارتر نیز مدتها بعد در کتاب تخیل7به هنگام برشمردن انواع تصاویر و تجزیه و تحلیل آنها از تصویر سینمایی نام نبرده است).
3-برهان معکوس چگونه با از میان برداشتن این سه گونه میتوان خطوط تفاوت این سه نوع تصویر را پی گرفت و کوشید قالب یا تصویر متحرک را آن گونه که فی نفسه هست در حالت خلوص و بیکانونی،در نظام اولیهء تغییر و دگرگونی، در حالت هیجان و شادی و هنگامی که هنوز هیچ کانون عدم تعینی آن را پریشان نساخته دوباره کشف کرد؟چگونه میتوان از خود رها شده و خود خویش را فنا کنیم؟تلاش برای رهایی از خویش همان تلاش حیرتانگیزی است که بکت45در اثر سینمایی خود تحت عنوان فیلم با همراهی باسترکیتون55به عمل آورد،بکت با بیان « esse est percipi ،بودن همان ادراک شدن است»،نظر برکلی65اسقف ایرلندی را در باب پندار میپذیرد.
دوربین تابع قرارداد باقی میماند بدین معنا که همچنان در پشت سر (به تصویر صفحه مراجعه شود) بازیگر قرار دارد و میدان دید آن از 09 درجه تجاوز نمیکند،اما قرارداد دیگری وضع میشود که براساس آن بازیگر باید کلیهء حیوانات را بیرون کند و تمام اشیایی را که ممکن است مانند آینه یا حتی قاب عمل کنند کاملا بپوشاند،به نحوی که ادراک ذهنی از میان رفته و تنها ادراک عینی OE بر جای بماند."