چکیده:
«عشق» مبدأ تجلیات الهی و سرچشمه جاری و ساری «هستی» است که در تکوین و تشریع ظهور یافته و
خداوند حدوث و بقای عالم و آدم را بر آن بنیان نهاده است و عشق در انسان، به رنگ عاشق و محدود به حد
وجودی و سعه هستی اوست، زیرا چگونگی و نوع رنگ عشق بستگی به درون و ملکات وجودی عاشق دارد و
اگر عشق تقسیمپذیر به عشق رحمانی و شیطانی، آسمانی و زمینی، حقیقی و مجازی یا ملکوتی و ملکی است
برگرفته از ذات و درون عاشق است. از این رو انسان برای دستیابی به رنگ و بوی عشق باید به ظرفیت
وجودی و درون خویش بنگرد.
مقاله حاضر در صدد تبیین این معنا و مبنا از «عشق» است و آن را در سه زمینه: رنگ و بوی عشق از منظر
عاشق، رنگ و بوی عشق با نظر به معشوق و رنگ و بوی عشق از رهگذر وحدت عشق و عاشق و معشوق، با
توجه به آیات و روایات و نیز رهیافتهای فلسفی ـ عرفانی، بررسی نموده است.
خلاصه ماشینی:
"محمدجواد رودگر(1) چکیده: «عشق» مبدأ تجلیات الهی و سرچشمه جاری و ساری «هستی» است که در تکوین و تشریع ظهور یافته و خداوند حدوث و بقای عالم و آدم را بر آن بنیان نهاده است و عشق در انسان، به رنگ عاشق و محدود به حد وجودی و سعه هستی اوست، زیرا چگونگی و نوع رنگ عشق بستگی به درون و ملکات وجودی عاشق دارد و اگر عشق تقسیمپذیر به عشق رحمانی و شیطانی، آسمانی و زمینی، حقیقی و مجازی یا ملکوتی و ملکی است برگرفته از ذات و درون عاشق است.
(2) پس انسان اگر چه آفریده شده به عشق و حب الهی است اما از این ظرفیت و قابلیت بنیادین برخوردار است که در پرتو آگاهی (عرفان)، آزادی (اختیار) و انتخاب منطقی را هماهنگ با فطرت و شریعت نماید و گاهی در چهره «مجذوب سالک» و گاهی در لباس «سالک مجذوب»، حرکت حبی استکمالی خویش را تا رسیدن به سر منزل مقصود که غایت قصوای کمال امکانی است ادامه دهد و «عشق» را در درون خویش بپرورد و مظهر اسماء و اوصاف جمالیه و جلالیه معشوق گردد و «تجلی حبیو عشق تکوینی و وجودی» را به «تجلی استکمالی و تکاملی و تشریعی» گره بزند.
3ـ رنگ و بوی عشق از منظر وحدت عشق و عاشق و معشوق نظام تکوین و تشریع و کتاب خلقت، فطرت و شریعت ناظر به این معنا است که عالم مساوی با معشوق و محبوب است و بر جهان وجود «وحدت» حاکم است و انسان عارف سالک، غرق در «دریای وحدت» با همه مراتب و شئون آن است و حیات و حرکت و شهود او بستگی به آن دارد."