چکیده:
این مقاله با بررسی دیدگاههای خواجه نظام الملک طوسی پیرامون مفهوم
عدالت، :در پی دستیابی به موضع وی در قبال خودکامگی است و در پی جواب به این پرسش
است که آیا اساسا عدالت در نزد وی دارای اهمیت ذاتی است یا واجد نقش فرعی و ابزاری
در راستای حفظ و توجیه قدرت سیاسی حکام جائر زمانه است؟و آیا میتوان وی را
واقعگرا و عملگرایی دانست که در تهی شدن حکومت عملی از عدالت و بیمعنایی آن به
نفع تقویت و استحکام استبداد و خودکامگی نقش اساسی داشته و بدین ترتیب به سمت سلطنت
مطلقه میل کرده است؟پاسخ مستند نوشتار، مثبت است.با این وجود نباید از برخی
ضبغههای انتقادی قوی و غیر منفعلانه خواجه در قبال حکومتهای مطلقه زمان هم غافل
شد، رویکردی که در سیاستنامه نویسیهای متأخر از وی دیگر دیده نمیشود.
خلاصه ماشینی:
"چکیده:این مقاله با بررسی دیدگاههای خواجه نظام الملک طوسی پیرامون مفهوم عدالت، :در پی دستیابی به موضع وی در قبال خودکامگی است و در پی جواب به این پرسش است که آیا اساسا عدالت در نزد وی دارای اهمیت ذاتی است یا واجد نقش فرعی و ابزاری در راستای حفظ و توجیه قدرت سیاسی حکام جائر زمانه است؟و آیا میتوان وی را واقعگرا و عملگرایی دانست که در تهی شدن حکومت عملی از عدالت و بیمعنایی آن به نفع تقویت و استحکام استبداد و خودکامگی نقش اساسی داشته و بدین ترتیب به سمت سلطنت مطلقه میل کرده است؟پاسخ مستند نوشتار، مثبت است.
این نوشتار ضمن بررسی دیدگاههای خواجه نظام المل پیرامون مفهوم عدالت، در پی دستیابی به موضع وی در قبال خودکامگی و حکام جائر و متغلب میباشد و در پی جواب به این پرسش است که آیا اساس عدالت در نزد وی دارای اهمیت ذاتی است یا واجد نقش فرعی و ابزاری در راستای حفظ و توجیه قدرت سیاسی حکام جائر زمانه است؟و آیا میتوان وی را واقعگرایی دانست که در تهی شدن حکمت عملی از عدالت و بیمعنایی آن به نفع تقویت و استحکام استبداد و خودکامگی نقش اساسی داشته و بدین ترتیب به سمت سلطنت مطلقه میل کرده است؟ الف."