خلاصه ماشینی:
"در این کتاب ابوالخطاب مقامی بلند دارد و او را به عنوان موءسس فرقه اسماعیلیه یاد کرده و در اهمیت و عظمت مانند سلمان فارسی دانسته شده است، چنان که آمده است:«مذهب اسماعیلی آن است که فرزندان ابوالخطاب نهادند که تن خود را به فدای فرزندان جعفر صادق واسماعیل کردند که در دور دوایر بماند».
(4) حاصل اقوالشان این است که ابوالخطاب از دعات امام محمد باقر و جعفر صادق علیهما السلام بود و در باره آن دو، سخت غلو میکرد و میپنداشت که امام صادق علیه السلام او را پس از خویش قیم و وصی خود قرار داده است، سپس از این مرحله گذشته دعوی نبوت کرد و محرمات را حلال دانست و شهوات را مباح شمرد و قائل به تقیه بود و شهادت دروغ را به باطل درباره مخالفان خویش اگر چه از اهل صلاح و دین هم باشند روا میدانست.
(1) ابوالخطاب در سال 138 ه پس از آن که عقیده فاسد خود را اظهار کرد کشته شد، پس از کشته شدن او عقایدش همچنان در فرقه اسماعیلیه ادامه یافت و پیروانش به محمد بن اسماعیل نوه امام جعفر صادق علیه السلام گرویدند.
2 وطایفهای گمان کردند که امام بعد از ابوالخطاب «بزیع» است به زعم بزیع، جعفر علیه السلام خداست حق تعالی به صورت او بر خلق ظاهر شده است و به پندار او به سوی هر موءمنی وحی کرده میشود و در باره آیه: «وماکان لنفس أن توءمن إلابإذن الله» (2) میگوید: مراد «اذن خدا»،«وحی خدا» است و تمام این طایفه دعوی دیدن مردگان خود میکنند و زعم ایشان این است که آنان اموات خود را هر روز و شب میبینند واین فرقه را «بزیعیه» گویند."