چکیده:
نوشتار حاضر پژوهش و کنکاش در گسترهی فلسفهی علم کلام با توجه به
فقر نگاشتههای موجود در این باره را از بایستههای دین پژوهی دانسته
است؛ آنگاه در طلیعهی پرداختن به این مهم،ابتدا به خود فلسفهی علم نظر
شده و به اختصار مطالبی در تاریخچه، ضرورت، فایده و واژهشناسی
فلسفهی علم بیان شده و پس از بیان کاربردهای فلسفهی علم و
شاخصههای آن در نهایت به ارایهی تعریف فلسفهی علم و جمعبندی
مباحث پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"(3) ناگفته نماند که، با اندک نظر به آموزههایی که امروزه در تحت عنوان فلسفهی علم مطرح میشود، آشکار میشود که همهی این مباحث از ابتکارات و نوآوریهای مغرب زمین نیست؛ زیرا حجم بسیار چشمگیری از آن مباحث و نیز ریشههای آنها، دیر زمانی است که در میان منطقیان و فیلسوفان مشرق زمین مطرح بوده و از سوی صاحب نظران در معارف گوناگون به کار گرفته میشده است، برای نمونه به برخی از آنها اشاره میشود: «مباحثی همانند، جوهر و حقیقت معرفت علمی، ملاک تمایز علوم، ضرورت تدوین علوم، راههای وصول به واقعیات، اصول موضوعه و پیش فرضهای علوم و...
(10) نظریه: در پاسخ به این پرسش که در فلسفهی علم از واژهی «علم» کدام یک از معانی بالا اراده شده است باید گفت: سومین معنا از معانی اصطلاحی علم، اراده شده است؛ بدین سان علم به معنای دانشی است که از مجموعهی گزارههای متناسب سامان گرفته است: خواه شخصی و خاص باشند و خواه کلی و چه اعتباری باشند و چه حقیقی.
این بدان معنا نیست که «فلسفهی علم» بیفایده است، بلکه منظور این است که انتظار کشف مجهولات و حتی توقع تنظیم و داوری کاملا صحیح و درست دربارهی همهی مبادی، نتایج، روشها، انگیزهها وجریانات محاسبه شده و محاسبه نشده در علوم، توسط فلسفهی علم توقعی بی جا و بیمورد است، چرا که بیان علل بعد از اکتشاف، غیر از شناخت علل تامه پیش از اکتشاف است."