چکیده:
آقای سروش در این گفتوگوی بیمهابا، یکه تازانه بر آقای مصباح و جریان فرهنگی همراه ایشان، تاخته است و به نظر وی، آقای مصباح نه فقه، نه سیاست، نه تاریخ و نه دانش روز نمیداند و تنها فلسفه سنتی میداند، که آن هم در انتها با «پایی سست» توصیف شده است. به نظر سروش، جریان مصباح، جریانی هدایت شده از سوی جریانات فاشیستی است و خودش جنبه رهبری ندارد.
خلاصه ماشینی:
"یک تعلیم دیگر آقای فردید به شاگردانش این بود که، به آنها میگفت هر چه در جهان در باب عدالت، حقوق بشر، دموکراسی، مدارا و آزادی گفته میشود، همه دروغ است.
البته آقای سروش برای اینکه این تئوری توطئه خود را تکمیل کنند، ناچارند برای توضیح برخی مواضع و دیدگاههایی که با اندیشههای فردیدی یا فاشیستی سرسازش ندارند، آنها را تأویل کنند و بگویند که اینها «همچو جنگ خر فروشان صنعت است».
در مؤلفه سلبی دیگر، یعنی مخالفت با دموکراسی، نمیتوان هم رأیی خاصی مشاهده کرد؛ زیرا تفکرات فاشیستی بر حکومت نخبگان و با اتکاء به اصل برتری نژادی و لزوم رهبری جامعه از سوی نژادها و طبقات برتر تأکید دارد، درحالیکه در تفکرات اندیشمندان مسلمان، به ویژه کسانی که در گفتوگوی آقای سروش از آنان نام برده شده (با آقای فردید و پیروانشان کاری نداریم) چنین دیدگاهی وجود ندارد.
این شدت علاقه آقای سروش به پوپر است که به یهودی بودن او هم توجه زیاد دارند و مخالفت با پوپر را نیز نوعی یهودی ستیزی هیستریک میدانند.
اینکه از میان مجموعه فیلسوفان معاصر رهبری از پوپر نام میبرند، دلیل غیراز یهودی بودن او میتواند داشته باشد و آن موجب هیستریک پوپرگرایی است که از سوی آقای سروش و پیروانش تریج شده است.
آقای احمدی نژاد نیز ستیز با صهیونیسم را به راه انداختند، یا بهتر است بگوییم احیا کردند؛ زیرا ستیز با صهیونیسم چیزی بود که از ابتدای تشکیل دولت صهیونیستی در مناطق اشغالی از سوی اندیشمندان مسلمان، از جمله امام خمینی قدسسره و شاگردانش در دوره مبارزات در دهههای پیش از انقلاب جریان داشت و ربطی به جریان فردیدیها ندارد."