چکیده:
پیشوندهای فعلی در تالشی از ویژگیهای خاصی برخوردارند.یکی از این ویژگیها تجمع آنها در یک دایره است،در عین حال که از لحاظ مفهوم با یکدیگر اختلاف دارند.این خصوصیت به حدی بارز است که در ذهن تالشیهای ناآگاه یا اندکی آگاه از قواعد زبان نیز تداعی میشود و اگر محققی ذهن گویشور را به نمونهای از آن هدایت کند،او به سهولت میتواند نمونههای دیگری نیز بیان کند.این ویژگی را نباید تنها به مهارت گویشور نسبت داد، بلکه باید بیشتر با ساختار این پیشوندها مرتبط دانست.
خلاصه ماشینی:
"این پیشوند در تالشی اغلب در مفاهیم زیر به کار میرود: الف)«باز»،«مکرر»،«دوباره»و نظایر آن،مانند: بخشه ]baxs?-e[ (بخشیدن،دادن):آبخشه ]a?-baxs?-e[ (باز بخشیدن،مکرر بخشیدن) لیشته ]lis?t-e[ (لیسیدن):آلیشته ]a?-lis?t-e[ (باز لیسیدن،مکرر لیسیدن) گته ]get-e[ (گرفتن):آگته ]a?-get-e[ (بازگرفتن) نشوئه ]ne?s?u-e[ (نشاندن):آنشوئه ]a?-ne?s?u-e[ (بازنشاندن،دوباره نشاندن) گرده ]gard-e[ (گشتن):آگرده ]a?-gard-e[ (بازگشتن) منده ]mand-e[ (ماندن):آمنده ]a?-mand-e[ (بازماندن،بازایستادن) ب)در مفهوم«بر روی»یا«سطح»،مانند: تاشه ]ta?s?-e[ (تراشیدن):آتاشه ]a?-ta?s?-e[ (سطح چیزی را تراشیدن) تاوه ]ta?v-e[ (تاییدن،حرارت دادن):آتاوه ]a?-ta?v-e[ (سطح چیزی را حرارت دادن) کرنده ]ke?re?nd-e[ (کشیدن):آکرنده ]a?-kre?nd-e[ (بر زمین کشیدن) کلاشه ]ke?la?s?-e[ (جویدن):آکلاشه ]a?-kla?s?-e[ (سطح چیزی را جویدن) تنده ]tand-e[ (تنیدن):آتنده ]a?-tand-e[ (بر سطح چیزی تنیدن) پ)گاه علاوه بر اینکه مفهوم پیشوندی خود را حفظ میکند،به فعل مفهوم یا مفاهیم مستقلتری نیز میبخشد: برشته ]be?res?t-e[ (برشتن):آبرشته ]a?-bres?t-e[ (1.
پیشوند ویـ- vi[- معنی اصلی این پیشوند معادل«فرو»یا«فرود»است و در تالشی نقطهء مقابل پیشوند ]pe[- است: برده ]bard-e[ (بردن):ویبرده ]vi-bard-e[ (فروبردن،بلعیدن) به ]b-e[ (بودن):ویبه ]vi-b-e[ (فروریختن) تاشه ]ta?s?-e[ (تراشیدن):ویتاشه ]vi-ta?s-e[ (فرو تراشیدن) تیله ]til(l)-e[ (دویدن):ویتیله ]vi-til-e[ (فرو دویدن) دوشه ]dus?-e[ (دوشیدن):ویدوشه ]vi-dus?-e[ (فرودوشیدن) ژنده ]z?and-e[ (زدن):ویژنده ]vi-z?and-e[ (فرو زدن،فروکردن) شه ]s?-e[ (رفتن):ویشه ]vi-s?-e[ (فرورفتن) لاکنده ]la?ke?nd-e[ (انداختن):ویلاکنده ]vi-la?le?nd-e[ (فروانداختن) این پیشوند نیز همانند دیگر پیشوندهای چهارگانه از مفهوم اصلی خود عدول میکند،مانند: سوئه ]su-e[ (سابیدن):ویسوئه ]vi-s(s)u-e[ (بر زمین کشیدن) گته ]get-e[ (گرفتن):ویگته ]vi-get-e[ (بازگرفتن،پسگرفتن) مرده ]mard-e[ (مردن):ویمرده ]vi-mard-e[ (بیحال شدن،بیحس شدن) منده ]mand-e[ (ماندن):ویمنده ]vi-mand-e[ (ایستادن) 5."