خلاصه ماشینی:
"با این همه, هرچند این دو کتاب منبع الهام مشترک داشته اند, نظریه افراطی کرون و کوک مبنی بر عدم پذیرش کل ساختار تاریخ اسلام در سده های نخست و تمام منابع عربی آن, تقابلی تقریبا صد وهشتاد درجه با دیدگاه جان برتن دارد که تأکید می کند متن قرآن که همگان آن را گردآمده در عصر عثمان می پندارند, سندی است که در زمان خود پیامبر آماده و مدون گردیده است و از این رو, متنی معاصر با صدر اسلام و شاهدی موثق بر آن دوره به شمار می آید.
شناسایی قرائت های مختلف,88 مضامین آسمانی89 قدیمی تر و زبان برگرفته از تداول یهودی, روش های تفسیری جدیدی را پیش پای ما می نهد, اما معلوم نیست که به کدامین ضرورت ما را به این استنتاج افراطی می رساند که هیچ گونه متن تثبیت یافته و مورد اعتراف همگان از قرآن, پیش از سال 200 هجری وجود نداشته است (به ویژه آنکه مشکل می توان بدون یک چنین متنی, شکل گیری امت و جامعه ای آن چنانی در قرن سوم هجری را تصور کرد).
اما درک این امر بسیار دشوار است که کنار هم نهادن مشابهت های گونه شناختی در منابع اسلامی و خاخامی [یهودی] از یک سو, و توجه به اهمیت عراق به عنوان مرکزی تلمودی و خاستگاه اصلی ترین مدارس فقهی و کلامی اسلامی از سوی دیگر, چگونه باید پارادایم یهودی و فراعربی95 معقول و موجهی را اثبات کند که در آن فرق اسلامی نخستین96 جامعه ای را ساخته, متن رسمی کتابی آسمانی را تألیف کرده, و در آن به تفصیل منشائی عربی را ساخته و بسط داده اند؟ بینش و استنباط ادبی, گو اینکه فوق العاده باشند, به هیچ روی مستلزم چنین استنتاج های تاریخی مفروض نیستند."