چکیده:
با توجه به نقش جغرافیدانان اسلامی در پیشبرد علم جغرافیا، طی سدههای میانه در این مقاله طرز تفکر و نگرش
جغرافیدانان اسلامی در سدههای یاد شده با روش تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. بدین منظور ابتدا اهم اصول و
مبانی جهانشناسی اسلامی مورد اشاره شده و سپس نگرش جغرافیدانان مسلمان در ارتباط با جهان، زمین و افلاک و هفت اقلیم
و اختلاف نواحی جهان بررسی و تحلیل شده است.
نتیجه حاصل از بررسی نشان میدهد که جغرافیدانان اسلامی سدههای میانه در نگرش خود به جهان و زمین به نوعی
"جبرگرایی عمومی" که از "عالم بالا دست بر زمین" حاکمیت دارد، معتقد بوده و در تبیین و تحلیل شرایط و تفاوتهای جغرافیایی
نواحی مختلف زمین و محیطهای جغرافیایی مورد استفاده قرار میدادند.
خلاصه ماشینی:
چکیده: با توجه به نقش جغرافیدانان اسلامی در پیشبرد علم جغرافیا، طی سدههای میانه در این مقاله طرز تفکر و نگرش جغرافیدانان اسلامی در سدههای یاد شده با روش تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
بدین منظور ابتدا اهم اصول و مبانی جهانشناسی اسلامی مورد اشاره شده و سپس نگرش جغرافیدانان مسلمان در ارتباط با جهان، زمین و افلاک و هفت اقلیم و اختلاف نواحی جهان بررسی و تحلیل شده است.
نتیجه حاصل از بررسی نشان میدهد که جغرافیدانان اسلامی سدههای میانه در نگرش خود به جهان و زمین به نوعی "جبرگرایی عمومی" که از "عالم بالا دست بر زمین" حاکمیت دارد، معتقد بوده و در تبیین و تحلیل شرایط و تفاوتهای جغرافیایی نواحی مختلف زمین و محیطهای جغرافیایی مورد استفاده قرار میدادند.
" ابن رسته نیز بنابرهمین اساس و با توجه به حرکت ظاهری خورشید ایرانشهر را به 5 ناحیه تقسیم میکند (ابن رسته، 1365 ص 119) نتیجهگیری: با توجه به اصول اساسی و مبانی تفکر در جهانشناسی اسلامی که برپایه اصل توحید و وحدت مراتب وجودی عالمِ هستی و نظام اَحسن جهان شکل گرفته است، جغرافیدانان اسلامی طی سدههای میانه، در تحلیل جغرافیای جهان و نواحی زمین قبل از آنکه به پدیدههای فیزیکی زمین و عوامل مهم جغرافیایی درون آن توجهی داشته باشند، به طور جبرگونهای بر این باور بودند که "جهان برتر و بالادستی" کره زمین و طبیعت و اقلیمهای آن را دربرگرفته که از طریق افلاک آن را تحت تأثیر قرار میدهد.