چکیده:
در این مقاله به عناصر مادی تشکیل دولت یعنی جمعیت،سرزمین و قدرت عالی پرداخته نمی شود بلکه وضعیت و ویژگیهای دولت به لحاظ حقوقی که کمتر در کشورمان دربارهی آن سخن گفته شده، مورد بررسی قرار میگیرد.در اینجا از مفهوم شخصیت حقوقی دولت،تفاوت آن با دیگر اشخاص حقوقی، حقوق عمومی و حقوق خصوصی،فواید و اصول کلی حقوقی ناشی از آن و دیدگاههای گوناگون حقوقدانان در این باره گفتگو میشود.مفهوم عنصر ممتاز حاکمیت دولت،ریشههای نظری،ویژگیها، جنبهها و منشا آن در تاریخ مورد کنکاش قرار میگیرد.درست است که دولت آفرینندهی حقوق و به لحاظ حقوقی دارای شخصیت حقوقی مستقل،حاکمیت و برخوردار از آثار ناشی از آنهاست ولی در عین حال،خود در محاصرهی حقوق قرار دارد و کمتر اندیشمندی پیدا میشود که دربارهی محدویت دولت توسط قوانین طبیعت،موازین ایزدی،قوانین موضوعه،مقررات عرفی یا موازین حقوق بشر و بین الملل سخن نگفته باشد.
خلاصه ماشینی:
"درست است که دولت آفرینندهی حقوق و به لحاظ حقوقی دارای شخصیت حقوقی مستقل،حاکمیت و برخوردار از آثار ناشی از آنهاست ولی در عین حال،خود در محاصرهی حقوق قرار دارد و کمتر اندیشمندی پیدا میشود که دربارهی محدویت دولت توسط قوانین طبیعت،موازین ایزدی،قوانین موضوعه،مقررات عرفی یا موازین حقوق بشر و بین الملل سخن نگفته باشد.
همهی حقوقدانان درباره ضرورت محدود کردن دولت همداستانند، ولی درباره شکلهای این محدودیت اختلافنظر دارند: الف-برای طرفداران مکتب حقوق موضوعه یا پوزیتیویستها تنها فقط یک حقوق وجود دارد:حقوقی که توسط دولت وضع شده است.
اما از دیدگاه کاره دومالبرگ حقوقدان فرانسوی (ACQAUAVIVA,2005:14) به سود دولت است که خود را محدود کند:بدین ترتیب که اگر دولت به حقوقی که خود وضعکرده احترام نگذارد،این خطر وجود دارد که انتظار رعایت این حقوق توسط مردم دشوار شود.
امروزه از لحاظ بین المللی حاکمیت دولت به دو صورت محدود گردیده است: 1)دولت به موجب حقوق بین الملل باید به حاکمیت دولتهای دیگر احترام بگذارد:احترام به حاکمیت دولتهای دیگر که به معنی اصل عدم دخالت در امور دولتهای دیگر است،این نتیجه را نیز در پی دارد که شناسایی یک دولت جدید توسط دولتهای دیگر به مفهوم بررسی یا تایید نوع نظام سیاسی یا نوع حکومت آن دولت نیست.
ولی برخی از کشورهای در حال توسعه به اصل اخیر اعتراض داشتند زیرا آنها نگران این مساله بودند که این کمک ممکن است موجبات مداخلهی سیاسی غرب در امور داخلی آنها را فراهم نماید (CHAGNOLLAUD,2005:14)) 2)دولت ممکن است به موجب پیمانها و کنوانسیونهایی برای حاکمیت خود محدودیتهایی برقرار کند،بدین ترتیب که دولت میتواند آزادانه با دولتهای دیگر معاهدات یا کنوانسیونهایی را بسته و به موجب آنها تعهداتی را بپذیرد."