خلاصه ماشینی:
"دیدگاه امام در مورد حکومت روزی که امیرالمؤمنین علیهالسلام زمام امور سیاسی و دینی امت را به دست گرفت، به واسطه رفتار عثمان و اطرافیان -مخصوصا امویان- تمایل به زندگی اشرافی و گرایش به تجملات، بر کارگزاران حکومت و اطرافیان آنها غالب شده بود؛ زیرا از یکسو، اموال بسیار زیادی به سوی مرکز خلافت سرازیر شده بود و از سوی دیگر به خاطر حیف و میل بیتالمال و بذل و بخششهای بیحساب و کتاب خلیفه، اموال فراوانی در دست نورچشمیها و افراد متنفذ قرار گرفته بود و مهارکردن اینها و بازپس گرفتن بیتالمال غارت شده از آنها، کار سادهای نبود.
تمام مبانی حکومتی امام پرهیزکاران ناسازگار باشد، چه خواهد شد؟ اگر شریح را که دستپرورده عثمان و عثمانیان بود، افرادی مغرض یا ناآگاه بر حضرتش تحمیل کنند و او ناگزیر شود که او را ابقا کند، چه پیش میآید؟ طبعا اگر مردم، دیندار باشند، کسی را بر سر کار میآورند که ضوابط و شرایط دینی در او جمع باشد و اگر دیندار نباشد، چنین کسی را بر سر کار نمیآورند؛ ولی در هر حال نباید از حق انتخاب، چشمپوشی کنند.
اگر بنا باشد، پای هر سندی گواهی امضا کند -و حق هم همین است- سندی که امیرالمؤمنین علیهالسلام تنظیم کرده است، گواهش عقل است، آن هم نه عقل سیاستمداران حیلهگر و نه عقل اقتصاددانان مالپرست و نه عقل قاضیان شیفته مسند قضاوت و فریفته پول و ثروت و نه عقل مصلحتاندیشان دنیادوست و حسابگر و چرتکهاندازان دنیاپرست، بلکه عقلی دیگر باید و خردی دیگر شاید که از اسارت هوای نفس، آزاد گشته و طوق رقیت و بردگی از پایش واکنده و از علایق دنیوی به سلامت و مناعت و عزت نفس و قناعت، وارسته باشد."