چکیده:
تخلّص در شعر فارسی دربردارندهی دو معنی گریز از تغزّل به تنهی اصلی قصیده (مدح)، و ذکر نام شاعرانهی شاعر در شعر است.تنها فرضیهای که تاکنون دربارهی ارتباط معنی نخست تخلّص با معنی دوم آن ارائه شده، کساد بازار مدح و رونق تغزل قصیده در قرن ششم هجری است که منجر به جدایی تغزل از تنهی اصلی و در نتیجه پایان یافتن شعر با همان بیت تخلّص است. در این فرضیه ـ بدون هیچ استدلالی ـ از جایگزینی نام شاعرانه به جای نام ممدوح در گریز از مقدمه به تنهی قصیده به عنوان نوعی تمایل به درونگرایی و یکسو گذاشتن برونگرایی سخن رفته است.نگارنده با ارائهی شواهدی چند از شعر این دوره، در ردّ این فرضیه و طرح فرضیهای تازه کوشیده است. در این دیدگاه، نام شاعرانهی شاعر به جهت بیم از سرقات شعری ابتدا در پایان تغزل ذکر شده و به دلیل مجاورت با بیت تخلص یا گریز از مقدمه به متن قصیده، این نام شاعرانه آرام آرام تخلّص خوانده شده است. با حذف تنهی قصیده، این نام شاعرانه در قالبهای شعری دیگر با همین نام و با همان هدف نامگذاری و امضای شعر در سنّت ادبی ما برجا مانده است.
خلاصه ماشینی:
(همان/54) این دیدگاه که دیگران نیز بدان اشاره کردهاند (درباره ادبیات و نقد ادبی/139 و انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی/27) از آنجا با بحث ما ارتباط پیدا میکند که تخلص و تحول آن را از معنی نخست به سمت معنی دوم، دلیلی برای جدایی غزل از تغزل شمردهاند: «در قرن ششم به علت کساد بازار مدح، بخش دوم قصیده یعنی مدح، از رونق افتاد و بخش اول قصیده یعنی وصف معشوق و بیان احساسات و عواطف رواج یافت.
این نکته که در کتاب انواع ادبی نیز طرح شده است (همان/279) تنها فرضیهای است که نگارندهی این مقاله در سیر تخلص از معنای نخست به سوی معنای دوم دیده است؛ لیکن این فرضیه ـ که به عنوان دلیلی برای اثبات فرضیهای دیگر یعنی چگونگی سیر تخلص از معنی نخست به معنی دوم آورده شده ـ خود به دلیل زیر پذیرفتنی به نظر نمیرسد: در قصاید متعددی از شاعران قرن ششم، حضور توأمان این دو تخلص، فرضیهی جایگزینی تخلص در معنای دوم به جای تخلص در معنای نخست را رد میکند.
نتیجهی بحث تنها فرضیهای که برای ارتباط میان تخلص در معنی اول (گریز از تشبیب به مدح) و تخلص در معنی دوم (ذکر نام شاعرانه) وجود دارد، فرضیهی جانشینی یا جایگزینی تخلص دوم به جای تخلص نخست در روزگار کساد و بیرونقی مدحپردازی و از بین رفتن قصیده و تولد قالب غزل است.