چکیده:
این نوشتار بر آن است که رابطهء وحی و تجربهءدینی را از دیدگاه دکتر عبد الکریم سروش بررسی کند.به نظر ایشان،وحی از سنخ تجربهء دینی است و تجربه دینی دربارهء دیگر انسانها نیز روی میدهد.در نتیجه،به همهء انسانها مانند پیامبران وحی میشود. به نظر ایشان،وحی نیز دارای دو جنبه است:1.جنبه بیصورت وحی؛2.جنبه صوری وحی.وظیفه افراد از جمله پیامبران،صورتافکنی برای جنبهء بیصورت وحی است که این صورتافکنیها هیچ ترجیحی برهم ندارند.ازاینرو،ایشان مبنای دینداری را تجربهء دینی میداند که مستعد پلورالیسم دینی است و نیز کاملا به پلورالیسم دینی اعتقاد دارد.همچنین وی در معنای وحی،بشری بودن را دخیل میداند.در نتیجه، ویژگیهای بشری،از جمله نقص و کاستی به آن هم سرایت یمکند.به همین دلیل،در نتیجه به پیرایش مدام نیاز دارد. در این نوشتار،به معنای تجربهء دینی و دیدگاههای متفاوت در باب تجربهء دینی و نیز عوامل پیدایش تجربهگرایی دینی اشاره شده است.در پایان،دیدگاه ایشان بررسی ندارند و نقد شده است:با این بیان که تجربهء دینی نمیتواند مبنای مناسبی برای دینورزی باشد؛زیرا دینی بودن تجربه،مستلزم اعتقاد به بعد آموزهای دین است که با مبنا بودن تجربهء دینی ناسازگار است.نیز اثبات شده است که دیدگاههای ایشان در باب تجربهء دینی برخلاف برهان عقلی و آموزههای قرآنی است.
This article will research on the relationship between revelation and religious experience from Dr. Abdol-Karim Soroush's view. According to his view revelation and religious experience are of the same type and religious experience occurs for other people as well. Therefore just like the Prophets (PBUT) revelation occurs for everyone. He believes revelation has two aspects: 1. the formless aspect of revelation، 2. the formal aspect of revelation. The responsibility of the individuals including the Prophets is to create a form for the formless aspect of revelation. These for creations have no preference compared to each other. Thus he considers religious experience as the basis of piety which leads to (results in) religious pluralism. He vigorously believes religious pluralism. He inserts (dekhalat dadan) human being in the meaning and creation of revelation (He introduces being man-made in the meaning of revelation)، therefore its characteristics such as deficiency and imperfection are also transmitted to revelation. Consequently it needs permanent polish.
In this article the meaning of religious experience، different perspectives regarding religious experience، and also the factors resulting in the emergence of empiricism are mentioned. Finally his view is criticized: religious experience cannot be an appropriate basis for religion، because an experience being religious presupposes believing in the doctrinal aspect of religion which is incompatible with religious experience as a basis and it's also proven that his views about religious experience is contrary to rational demonstration and Quranic doctrines.
خلاصه ماشینی:
"بنابر دیدگاه آقای سروش در باب وحی،وحی از سنخ تجربهء دینی است و تجربهء دینی درباره دیگر انسانها نیز روی میدهد.
آقای سروش،آموزههای این متکلم مسیحی(شلایر ماخر)را بدون توجه به اوضاع و شرایط خاص جهان غرب و وضعیت کتاب مقدس مسیحیان و انگیزههای او از طرح چنین نظریهای،آن را دقیقا اقتباس کرد و در فضای اسلامی و در مورد قرآن مطرح ساخت؛ فضایی که نه کسی در استناد کتاب آسمانی قرآن به پیامبر تردیدی دارد و نه آموزههای آن با علم و عقل تنافی دارد،بلکه قرآن همواره آدمیان را به تعقل و خردورزی و علمآموزی تشویق میکند و خدا را نگهبان قرآن معرفی میکند.
4. اگر همانگونه که آقای سروش میگوید وظیفه متدینان صورت افکندن بر امر بیصورت است و این صورتها لزوما هیچ ترجیحی برهم ندارند و یا صورتی بهتر از صورت دیگر نیست،چرا انبیای الهی صورتافکنی خود را درست میدانستند و به تبلیغ آیین خود اقدام میورزیدند.
بنابراین،اگر بنابر عقیده آقای سروش،همه آدمیان میتوانند صورتهایی بر امر بیصورت بیفکنند و هیچیک از این صورتها ضرورتا بهتر از دیگری نیست،پس چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم صورتبخشی خود و اهل بیتش را عامل هدایت میداند و آن را بهتر از صورتهای دیگری میداند؟به نظر میرسد عقیده آقای سروش با آیات قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم همخوانی ندارد.
Alston,William,1964,"Religion",in:The Encyclopedia of Philosophy,Edited by:Paul Edwards,Macmilian publishing Co,New York."