چکیده:
به نظر علامهء طباطبایی،وحی القای معناست بهگونهای که جز از کسی که قصد افهام او شده،پوشیده میماند.وحی در قرآن کریم به بیان غایت و مفاد و محتوی و اقسام،معرفی شده است.به نظر علامه،ادراک و تلقی نبی از غیب،همان است که در زبان قرآن«وحی»نامیده میشود و آن حالتی که انسان از وحی میگیرد،«نبوت» خوانده میشود.وحی به تصریح قرآن کریم،بر قلب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم نازل شده است و نبی در نخستین وحیی که به او میشود و رسالت او اعلام میگردد،تردیدی نمیکند که این وحی از ناحیهء خدای سبحان است.وحی که همان شعور باطنی انبیسات،از سنخ شعور فطری مشترک انسانها نیست که همان شعور فکری است. وحی از مبدأ صدور تا وصول به مردم،مصون و محفوظ است و الفاظ قرآن هم از آن ناحیهء خدای متعال نازل شده است؛چنانکه معانی قرآن از ناحیهء خدا نازل شده ات؛ بنابراین،محتوای وحی هردو را شامل میشود.
Allameh Tabataba’i believes revelation is an infusion such that it is veiled for everyone except the one who was meant to become aware. The following characteristics of revelation are introduced in Quran: its goal، content and its kinds. Allameh believes that the Prophet’s understanding of the unseen is what is called “revelation” in the language of Quran، and the state that one receives from revelation is called “prophecy”. According to the Holy Quran’s clear terms، revelation is descended to Prophet’s (S.A) heart and the first time the Prophet receives a revelation and his mission is declared to him، he doesn’t doubt that this revelation is sent by the Glorified God. Revelation which is the same as the esoteric consciousness of the prophets، is not like the common innate consciousness of people which is the same as the intellectual consciousness. Revelation is invulnerable and guarded from the origin of emission to the stage of people’s receipt. Also Quran’s letters are descended by God just like the meanings of Quran which are descended by God; thus the content of revelation includes both of them.
خلاصه ماشینی:
"وحی به تصریح قرآن کریم،بر قلب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم نازل شده است و نبی در نخستین وحیی که به او میشود و رسالت او اعلام میگردد،تردیدی نمیکند که این وحی از ناحیهء خدای سبحان است.
نام این ملک(فرشته)جبرئیل و روح الامین است که سخن خدا را به تدریج در مدت بیستوسه سال به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم رسانید و به موجب آن،به حضرت مأموریت داده شد که لفظ آیات آن را برای مردم بخواند و مضامین آنها را بفهماند و به سوی معارف اعتقادی و مقررات اجتماعی و قوانین مدنی و وظایف فردی که قرآن بیان میکند،فرا خواند.
(طباطبایی،1731 ش:ج 2،ص 462)خدای متعال با اینکه دین اسلام را براساس فطرت بنا نهاده است و در نتیجهء کلیات آن برای همگان قابل فهم و ادراک است،پایههای اصلی آموزهها و احکام آن را در کتاب آسمانیاش قرآن، به پیغمبر گرامی خود حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم نازل فرموده است.
به باور علامه،شاید دلیل اینکه در عبارت: «نزل به الروح الأمین علی قلبک» قلب مطرح میشود و به«علیک»اکتفاء نمیشود،اشاره به این باشد که رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم چگونه قرآن نازل را تلقی میکرده است.
آنها (*)در کتاب توحید به سند خود از زراره روایت کرده است که گفت:به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم:فدایت شوم!آن غشی که به رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم هنگام نزول وحی دست میداد،چگونه بود؟زراره میگوید:امام علیه السلام فرمود:این در آن قسم وحی بود که بین آن جناب و خدای تعالی هیچ واسطهای نبود،و خدای تعالی خودش برای آن جناب تجلی میکرده."