خلاصه ماشینی:
"»در این تعریف هدف فمینیسم،برقراری عدالت جنسی در نظر گرفته شده است و در این قرائت،فمینیسم وجود دارد تا نابرابریهایی را که زنان به علت زن بودن خود تجربه میکنند،اصلاح کند.
از نظر مارکس و انگلس، جامعه سرمایهداری آخرین نوع جامعه مردسالاری و طبقاتی است و آزادی زنان،مستلزم این است که قدرت اقتصادی از حالت خصوصی درآید و در دست همهء افراد جامعه قرار گیرد که در نتیجهء آن، زن و مرد مساوی میشوند.
اما در این دوره وقفه نیز اقداماتی صورت گرفت؛از جمله اینکه از سال 1940،آموزش و پرورش بهطور گستردهای رشد یافت و زنان به نحو فزایندهای شایستگی ورود به مشاغل متعددی را که در انحصار مردان بود،به دست آوردند.
اما گروههای دیگری نیز وجود دارند؛از جمله فمینیستهای سیاه،فمینیستهای آثارشیست،مکتب اکوفمینیسم(که معتقدند نظام مردسالاری توأم با انهدام و آلودگی زمین بوده است،حال آنکه زنان همواره نسبت به طبیعت و (به تصویر صفحه مراجعه شود) زمین احساس نگرانی و مسئولیت کردهاند)، فمینیسم مادرانه(با اندیشههایی درباره مادری و اخلاق مراقبت از کودکان)فمینیسم اگزیستانسیالیست(که معتقدند تاکنون زنان دیگری بودند و مردان خویشتن و تا هنگامی که زنان خود را در نسبت با دیگری معرفی میکنند، اضافه بر چیز اصیل تلقی خواهند شد و باید هستی خود را از این نگرش آزاد کنند)و انواعی دیگر.
یکی از موارد قابل اشاره، این است که محدودیتهای زنان رماننویس،در طول تاریخ ادبیات بررسی و گفته میشود که آنها به جایی فراتر از اروتیسم مردانه(به علت محدودیتهای جوامعشان)نرفتهاند و نتوانستهاند اروتیسم زنانه را اعم از خواهشهای زنانه و لذات جنس خود بیان کنند."