خلاصه ماشینی:
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شیوهء نمونهگیری در این پژوهش نمونهگیری سهمیهای میباشد و با توجه به محدودیت زمانی و دیگر مشکلات در حین جمعآوری اطلاعات،پس از محاسبه حجم نمونه،پرسشنامه را به صورت تصادفی در بین خانوادههای منطقه توزیع و جمعآوری گردیده است.
از وضعیت سواد در این منطقه میتوان به درستی اذعان داشت که اکثر افراد ساکن در مناطقی از این قبیل متاسفانه افرادی میباشند که امکان بهرهمندی از حد اقل امکانات مانند سواد آموزی را نداشتهاند و شاید یکی از دلایلی که باعث مهاجرت آنان به شهرها شده است،استفاده کردن از این امکانات برای فرزندان خود میباشد.
با توجه به وجود اقوام گوناگون در این منطقه و ناهمگنی افراد ساکن در آن و ناهمگنی افراد ساکن در آن میمی توان گفت که اغلب این افراد مهاجرینی بودهاند که به لحاظ داشتن زندگی بهتر و استفاده از امکانات موجود در شهرهای بزرگ دل از شهر و دیار خود کنده و به این شهرها روی آورده،اما به دلیل اینکه شهرهای میزبان ناتوان از پذیرایی آنان بوده آنها مجبور به حاشیه رانده شدن در اطراف شهرها گشته و در این قبیل مناطق سکونت گزیدهاند.
گروه سوم شامل افرادی است که میزان حاشیهنشینی آنها در حد کم بوده،یعنی جزء طبقات بالای این منطقه محسوب شده و حد اکثر استفاده از امکانات موجود را دارا بوده به عبارتی میتوان گفت که سبک زندگی آنها تا حدودی شبیه به زندگی معمولی افراد طبقه پائین ساکن در شهر میباشد.
نکته قابل توجه در این فرضیه،مطرح کردن صورت دیگری از فرضیه میباشد،که بررسی و نتایج آن در این مورد نکات مهمی و جالبی به همراه دارد و آن تفاوت میانگین میزان حاشیهنشینی برحسب نوع قومیت است.