چکیده:
در این مقاله با پذیرش این نکته که پیدایش و تداوم نوع خاصی از رژیم سیاسی با وجود یا فقدان مشارکت سیاسی پیوند دارد،تلاش میشود تا فقدان مشارکت در قالب احزاب سیاسی با تکیه بر متغیر ساختار استبدادی حکومت توضیح داده شود.استدلال اصلی این مقاله(بدون نفی اهمیت سایر عوامل)آن است که ساختار استبدادی حکومت پادشاهی ایران با تضعیف گروههای اجتماعی و ایجاد اختلال در تجمع منافع آنها به اشکال مختلف مانعی در راه شکلگیری مشارکت سیاسی و رشد احزاب سیاسی و پایداری آنها بوده است.
خلاصه ماشینی:
"33 نسبت دادن استبداد سیاسی-به عنوان حکومتی که در آن از یک سو مردم(حکومت شوندگان) دارای نماینده،حق رأی یا هرگونه سهم دیگری در اداره امور کشور نیستند و از سوی دیگر فرمانروا دارای قدرتی نامحدود و کاملا در کار خود مختار است و با تکیه بر دستگاه اقتدار متمرکز و شدید العمل هرگونه مخالفتی را سرکوب میکند-43به آسیا،از جمله ایران به هردوت و ارسطو بازمیگردد و تا به امروز نیز مورد تأکید بوده است و میتوان گفت در بطن تمام نظرات گوناگون فلسفه سیاسی اروپا،استبداد-که افلاطون در دفتر هشتم و نهم کتاب جمهوریت در بررسی حکومتها آن را شکل فاسد سلطنت و بدترین نوع حکومت معرفی میکند- 53خصیصهء مشرقزمین به حساب میآید.
64 هریک از تعاریف فوق را که بپذیریم،صرف نظر از اینکه علت العلل شکلگیری چنین نظامی را جویا شویم،میتوانیم بگوییم،جامعه ایران در طول 0052 سال به شکل استبدادی اداره میشد و سلاطین همواره محور اصلی قدرت سیاسی را در این نظام تشکیل میدادند و سلسلههای پادشاهی-حتی اگر تنها حکومت ساسانیان،صفویه و قاجاریه را به مفهوم دقیق حکومت شاهنشاهی و حکومت امرای محلی و ایلات ترک و مغول را جدا از این سنت بدانیم-74تنها در اثر جنگ و خونریزی و غلبه بر رقبای داخلی یا خارجی به قدرت میرسیدند و دوام این سلسلهها به شرایط زمان و میزان عرضه و لیاقت پادشاهان که غالبا مردانی جسور،خونریز و ماجراجو بودند و توانایی آنها در سرکوب رقبای خود بستگی داشت،اقتدار این سلاطین-که عموما به عیاشی و غفلت در امور دولتی محکوم شدهاند-کاملا مطلقه بود."