چکیده:
شبهقاره هند از دیرباز ارتباطات تنگاتنگی با فلات ایران داشته است و مهاجران بسیاری از این منطقه به شبهقاره رفته و آموزهها و معارف اسلامی را همراه خود به این سرزمین بردهاند. به همین دلیل آنگاه که تشیع در فلات ایران گسترش یافت و آیین رسمی حکومت صفوی شد، در شبهقاره هند نیز گرایش به آن رواج یافت و مذهب رسمی سه سلسله پادشاهی در منطقه دکن گردید. همزمان با این گرایش، شخصی به نام محمد جونپوری با ادعای مهدویت به ترویج و تبلیغ مرام خود پرداخت و فرقه مهدویه را بنیان نهاد.فرقه مهدویه علاوه بر عنصر ادعای مهدویت متأثر از فرهنگ تصوف بوده و در آموزههای خود شیوهای صوفیانه برگزیده بود. بعد از سیدمحمد در دوره حکومت اسماعیل نظامشاهی برخی از پیروان فرقه مهدویه به سرکردگی جمالخان توانستند حکومت را در دست گیرند و آیین مهدویه خود را جای مذهب شیعه بنشانند. با وجود این، بعد از دو سال شکست خوردند و از بین رفتند و مذهب شیعه اثناعشری دوباره مذهب رسمی حکومت نظامشاهیان شد.این مقاله، چگونگی پیدایش فرقه مهدویه و زمینههای آن را بررسی میکند و نحوه بهرهگیری این فرقه از گرایش مردم دکن به مذهب تشیع را برای رسیدن به اهداف خود باز میگوید.
The subcontinent of India has had very close relations with the Iranian Plateau since a long time ago. Lots of emigrants have traveled to India to take with them Islamic teachings and knowledge to be propagated. For the same reason، when Shiism spread over the Iranian Plateau to become the official religion of the Safavid Dynasty، at the same time، an inclination toward Shiism grew in the Subcontinent so much that it became the official faith of three dynasties of kings over the vast area of Deccan. Simultaneously، with the prevalence of this religion، a person named Muhammad Junpoori arose to claim hat he was “Mahdi” and then started to propagate and circulate his doctrine as far as he could establish a sect called ‘Mahdawiyya’. This sect، in addition to the claim for Mahdism، was also impressed by Sufism. The members used some manner of sufi characteristic in their teachings.
After Sayyed Muhammad، at the period of the government of Isma’il Nezamshahi، some of the followers of this sect، led by Jamal Khan were able to reign over the region and replace the Shiite religion with Mahdawiyya Faith. Nevertheless، after two years، they were defeated and destroyed. And afterward، the twelve-Imam Shiite became the official religion of the Nezamshahi government again.
This article will try to investigate how the Mahdawiyya sect came into being and why the grounds were prepared for the claim. This research will also make known to the readers the reasons why the people of Deccan were first inclined toward the faith of Mahdawiyya but then returned to the Shiite religion again for their purposes.
خلاصه ماشینی:
"سیدمحمد جونپوری نیز از مدعیانی است که در اوایل قرن دهم هجری در منطقه دکن هند ادعای خویش را آشکار نمود و عدهای را با خود همراه ساخت.
نیمه دوم حکومت دو قرنی بهمنیان همزمان بود با گرایش گسترده به تشیع در حوزه تمدن ایران از آذربایجان تا هرات و نیز حکومت سلاطین قراقویونلو و تیموریان هرات و همچنین تأسیس دودمان شیعه صفوی توسط شاه اسماعیل در سال 908 قمری (1502میلادی).
درباره دوران قبل از ادعای مهدویت سیدمحمد اینگونه آمده است: وی در نزد برخی از بزرگان شهر خویش (جونپور) به تحصیل پرداخت و پس از آن به ریاضت و عبادت روی آورد تا آنجا که اولاد و خانواده خود را ترک کرد و به کوه و بیابان سر نهاد.
از سویی، وجود اندیشه مهدویت و هزارهگرایی در باور مسلمانان اعم از تشیع و تسنن که نویدبخش رهایی طبقات پایین جامعه از دست ظالمان بود، با خلق و خوی جونپوری که به تصریح برخی از منابع فردی فرصتطلب بوده است، وی را بر آن داشت که برای رسیدن به مقاصد خویش با تحریف در مسئله مهدویت پیروانی را گرد خود آورد و لذا مدعی مهدویت شد و خود را همان مصلح جهانی معرفی کرد که همگان منتظر ظهورش هستند.
با وجود این، اقدامات نواب سیدمحمد و دیگر مهدویان در ترویج این دعوت و نیز نشر مطالب غلوآمیز درباره خود جونپوری از طرف آنان، میتواند یکی از عوامل مهم در بقای این جنبش و در نهایت تبدیل شدن آن به یک حکومت هرچند کوتاهمدت باشد."