چکیده:
عملی و نظری دو تن از برجستهترین مجتهدان شیعه یعنی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی(صاحب کفایه)بزرگترین رهبر روحانی مشروطه و سید محمد کاظم طباطبایی یزدی(صاحب عروه)برجستهترین روحانی مخالف مشروطه بود.این دو مجتهد همنام تقریبا هیچگونه اتفاق نظری درباره مشروطه نداشتند.اگرچه اختلاف این دو عالم برجسته در سالهای انقلاب مشروطه حل نشدنی به نظر میرسید،ولی پیش آمدن ماجرای اولتیماتوم روسیه و در پی آن ورود«کفار»به مرزهای شمالی کشور موجب گردید آن دو برای واکنش مناسب و همهجانبه به اشغالگران،همگرایی بسیار بیشتری از خود نشان دهند و به صورت هماهنگ علیه این اشغالگری موضعی مشترک بگیرند.این پژوهش بر آن است تا مواضع و رفتارهای سیاسی این دو مجتهد بلند پایه را به صورت تطبیقی بررسی نماید.برآمدن صفویان و قاجارها علاوه بر تأثیرات بنیادی در حیات تاریخی ایرانیان موجب خروج عالمان دینی از کنج عزلت درس و بحث و ورود آنان به عرصه عمومی گردید.این تحول موجب نزدیکی به دستگاه سلطنت شیعه و ظهور نظریه سلطنت مسلمان ذی شوکت شد.اگرچه بیشتر علما و فقهای شیعه قائل به نظریه سلطنت مسلمانان ذی شوکت بودند ولی درباره حدود اختیارات،وظایف،ویژگیهای سلطان و بهطور کلی تعریف این نظریه باهم اختلاف داشتند.این اختلاف وقتی از حوزه نظری خارج و وارد مرحله عمل سیاسی میشد بسیار برجسته و مشخصتر می گشت تا جایی که در برهههایی حتی به تقابل عملی کشیده شد.این تضاد و تقابل را به وضوح میتوان در جریان انقلاب مشروطه مشاهده نمود، زمانی که علما به دو گروه مشخص موافق و مخالف مشروطه تقسیم شده بودند.از نمونههای بارز-اگر نگوییم بارزترین نمونه-این تقابلها،تقابل
خلاصه ماشینی:
فصلنامه علمی-پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س) سال هفدهم،شماره 17،بهار 7831 تقابل و تعامل آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی در جریان انقلاب مشروطه دکتر محسن بهشتی سرشت1 حسین حاتمی2 چکیده برآمدن صفویان و قاجارها علاوه بر تأثیرات بنیادی در حیات تاریخی ایرانیان موجب خروج عالمان دینی از کنج عزلت درس و بحث و ورود آنان به عرصه عمومی گردید.
«حضرت آخوند در حقیقت مجتهد زرنگ سیاسی و پولیتیکی بوده،در کارهای مشروطیت و علوم عصر جدید نیز دارای بصیرت و بینایی بودند»(محیط مافی،3631،712) یکی از نکات پر اهمیت زندگی سیاسی آخوند تقابل نظری و عملی او با سید کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه الوثقی که به لحاظ علمی همطراز آخوند بود و حتی هنگام فوت میرزای شیرازی یکی از مدعیان-اگر بتوانیم چنین واژهای را در این مورد به کار بریم-جانشینی او محسوب میشد.
سید کاظم یزدی علی رغم همطرازی علمی با آخوند از نظر سیاسی در برابر او با اساس مشروطه مخالف بود و خواسته یا ناخواسته این مخالفت بنیادیاش در مورد بهرهبرداری محمد علی شاه قرار گرفت.
(قوچانی،2631:663) به دلیل دوری جستن سید کاظم یزدی از عالم سیاست تا قبل از حوادث انقلاب مشروطیت، نمیتوان بدرستی مواضع وی را در برابر مسائل سیاسی-اجتماعی جامعه آن روز ایران تحلیل کرد و نیز نمیتوان نقطه آغازی برای شروع مخالفت او با مشروطهخواهان در نظر گرفت ولی تقریبا از همین مقطع و با عدم امضای نظامنامه قانون اساسی،او علنا نشان داد مخالف رویهء مشروطه طلبان است.