خلاصه ماشینی:
"گرچه آقای احمدی در ایران زندگی میکنند،اما در فضای اروپا میاندیشند و این واقعیت هم مایهء قوت و هم نشان ضعف کتاب ایشان است.
حتی در مواقعی که بعضی از مسایل مورد بحث کتاب به سابقهء تاریخی تجدد در ایران ربطی مستقیم پیدا میکند،آقای احمدی از بحث و نقادی این سابقه(یعنی همان«خود آگاهی و خودشناسی و به خوداندیشی»که به درستی به گمانشان مایهء اصلی تجدد است)امتناع میکنند.
با اینحال،آقای احمدی به این واقعیت اشاره نمیکنند که آرای هیدگر از طریق آقای فردید،و به تبع ایشان،از راه آنچه آل احمد از این مطلب شنیده بود،در بحث مسأله تجدد در ایران تأثیری ماندگار به جا گذاشت و نوعی سنت نقد(و خرد)افواهی را جانشین بحث جدی مسأله ساخت.
آیا نباید پرسید که چرا ژرفترین تحلیل از تجدد،سر از توتالیتریسم نازیها درآورد و آیا کدام رگهها از اندیشههای انتقادی تجدد،در ذات خود، به توتالیتریسم ره میسپرند؟ در واقع،تنها بحث ابعاد سیاسی فلسفهء هیدگر نیست که جای آن در کتاب آقای احمدی سخت خالیست.
آقای احمدی هم به اعتبار فضلی که در طول این کتاب و دیگر آثار خود نشان دادهاند،قاعدة به این سنت نیک واقفاند و لاجرم ایراد اصلی شاید در صورتبندی نادقیق حکمیست که به آن اشاره شد.
اما به رغم این نارساییهای زبانی،و به رغم برخی مباحث مهمی که جایشان در کتاب خالیست،مدرنیته و اندیشهء انتقادی در بررسی جنبههایی اساسی از آثار شش متفکر و فیلسوف مهم قرن بیستم کاری کارستان کرده است و خواندش بر همهء کسانی که بخواهند پیچیدگیهای فلسفی مسألهء تجدد در غرب را بفهمند،واجب است."